نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

احتیاط در پیروی از سنت است

                   صلاة التراویح (۱۰)   

                احتیاط در پیروی از سنت است  

هر چند درباره ی جواز افزودن بر یازده رکعت یا عدم آن سخن گفته شود، گمان نمی کنم هیچ مسلمانی پس از مباحث گذشته، در گفتن این نکته درنگ کند: که عددی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت شده است بهتر از افزودن بر آن است، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با صراحت فرموده: «خیر الهدی هدی محمد»(۱)(بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد).

امروزه چه چیز جلوگیری مسلمانان است که بدین سنت محمدی عمل کنند و افزون آن را ترک نمایند!؟ گرچه از باب «دع ما یریبک الی ما لا یریبک» (آنچه تو را به شک می اندازد رها کن و آنچه باعث شک تو نمی شود بگیر) هم باشد. بویژه افرادی که بیست رکعت تراویح می خوانند اما بنابر سرعت زیادی که دارند نماز را به نحو احسن انجام نمی دهند، تا جایی که می توان گفت بنابر رعایت نکردن آرامش که از ارکان نماز است، مطلقاً نمازشان درست نیست. چنانچه در این باره در بخش هشتم بحث خواهیم نمود.

اگر آنان همان رکعت هایی را که در سنت آمده (یازده رکعت) در همان مدتی بخوانند که بیست رکعت می خوانند نمازشان به اتفاق علما صحیح و قبول خواهد بود.

این مطلب را حدیث جابر نیز تأیید می نماید که می فرماید: از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیده شد: کدام نماز بهتر است؟ فرمود: نمازی که قیامش طولانی تر باشد.

پس ای مسلمان ها! سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را با دندان هایتان محکم بگیرید، زیرا بهترین روش، راه محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد.



(1) این حدیث را امام مسلم روایت نموده است.

موضعگیری ما نسبت به مخالفین

                   صلاة التراویح (۹)  

               موضعگیری ما نسبت به مخالفین  

                 در این مسئله و دیگرمسائل 

چون این را فهمیدید، هرگز کسی گمان نکند چون ما اکتفا بر یازده رکعت تراویح را برگزیده ایم و افزودن بر آن را جایز ندانستیم پس آن دسته از علمای گذشته و یا آینده را که چنین عقیده و نظریه ای ندارند، گمراه و اهل بدعت می دانیم ـ چنان که برخی گمان کرده اند و این را دستاویزی برای عیب جویی از ما قرار داده اند.(۱)وچنین توهم نموده اند که چون ما می گوییم فلان کار ناجایز و یا بدعت است، بنابراین هر کس قایل به جواز و یا استحباب آن باشد گمراه و اهل بدعت است! خیر، هرگز چنین نیست، این خیال باطل و نهایت نادانی است، زیرا بدعتی که صاحبش مورد نکوهش قرار می گیرد و احادیث رد بدعت بر آن صادق می آید همان روش اختراعی در دین است که مشابه شریعت بوده و به نیت مبالغه در عبادت و بندگی اختراع و ایجاد شده باشد.»(۲)

آری! کسی که بدعتی را به قصد مبالغه در بندگی به وجود آورد، در حالی که می داند در شرع وجود ندارد، بر آن فرد احادیث رد بدعت صادق است. اما فردی که بدون علم و بدون قصد مبالغه در عبادت کاری را انجام دهد که در شرع نیست هرگز احادیث رد بدعت شامل حال او نخواهد گردید. هدف این احادیث آن بدعت گذرانی اند که سر راه نشر و ترویج سنّت ایستاده و هر بدعتی را بدون علم، بصیرت و دلیل و حتی بدون تقلید از اهل علم و دانش، و بنا به پیروی از خواهش های نفسانی و خشنودگی مردم عوام، نیک می شمارند. پناه بر خدا که کسی از علمایی که در علم، صداقت، صلاح و اخلاص شهره آفاق بوده اند، به خصوص ائمه ی اربعه رضی الله عنهم چنین باشد! یقین داریم که آنان هرگز بدعتی را به قصد مبالغه در عبادت خوب ندانسته اند و از این عیب پیراسته بوده اند. چون خودشان از آن منع می کرده اند. در کتابچه ی جداگانه ای که در مورد بدعت خواهیم نوشت ان شاء الله تعالی ذکر خواهیم کرد.

آری! گاهی یکی از ائمه از نظر شرعی به خطا می رود، ولی وی ـ چنان که پیشتر نیز چند بار متذکر شدیم ـ مؤاخذه نمی شود، بلکه معاف بوده و مستحق اجر و ثواب خواهد بود. برای پژوهشگر و محقق واضح است بدعتی که انسان اشتباهی بدان دچار می شود و بدون هیچ شک و تردیدی بخشوده خواهد شد و مستحق اجر و ثواب خواهد گشت، زیرا خطا، اجتهادی بوده است. عالمان در این شکی ندارند که فرقی نیست میان عالمی که دچار بدعت می گردد به گمان اینکه سنت است و میان عالمی که دچار حرام می گردد به گمان اینکه حلال است. تمام این خطاها ـ چنان که دانستید ـ قابل بخشایش بوده و مستحق اجر است. لذا می بینیم در برخی مسائل، با وجودی که علما اختلاف شدید دارند، ولی یکدیگر را به گمراهی و اهل بدعت متهم نمی کنند. در توضیح این مطلب مثالی را متذکر می شوم:

از زمان صحابه تا به حال درباره ی کامل خواندن نماز در سفر اختلاف است؛ بعضی آن را جایز دانسته اند و بعضی دیگر آن را منع کرده و بدعت و خلاف سنت دانسته اند. اما مخالفین شان را بدعت گذار نامیده اند که به عنوان مثال ابن عمر رضی الله عنهما می گوید: نماز مسافر دو رکعتی است، کسی که با سنت مخالفت کند کافر است.(۳)با وجود این کسی را که بنا بر اجتهاد با این سنت مخالفت نموده است تکفیر نکرده و او راگمراه نخوانده است، بلکه بر عکس اگر پشت سر کسی که قایل به کامل خواندن نماز در سفر بوده اقتدا می کرد نمازش را کامل می خواند.

علامه سراج نیز با دو سند صحیح از وی روایت نموده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، ابوبکر رضی الله عنه، عمررضی الله عنه، و عثمان رضی الله عنه در اوایل دوران خلافتش، در منی دو رکعت می خواندند، سپس عثمان رضی الله عنه در منی چهار رکعت می خواند. ابن عمر رضی الله عنهما که همراه آنها نماز می خواند چهار رکعت، و اگر تنها می خواند دو رکعت می گذارد.(۴)

این نکته قابل تأمل است که ابن عمر رضی الله عنهما با وجود باور بر خطای کسانی که با سنت ثابت مخالفت می نمایند ودر سفر نماز را کامل می خوانند، وادار شد آنان را گمراه و اهل بدعت بداند، حتی اگر پشت سر ایشان نماز می خواند، زیرا می دانست که عثمان س ـ نعوذ بالله ـ بنا بر خواهش های نفسانی نماز را کامل نمی خواند، بلکه بر اجتهادش چنین می کند.(۵)

آری، این همان میانه روی است که معتقدیم باید مسلمانان امروزی آن را برای حل اختلافات خود انتخاب نمایند، و هر کس آنچه را که حق، درست و موافق کتاب الله و سنت می داند اظهار نماید، به شرطی که کسانی را که بنا بر شبهه ای بدان معتقد نیستند گمراه واهل بدعت نداند، زیرا این، تنها راهی است دکه با آن اتحاد بین مسلمین و وحدت کلمه تحقق می یابد، و حق بدون اینکه چیزی از آن از بین برود، ظاهر می گردد.

بنابراین پراکندگی مسلمانان هنگام نماز و اقتدا به امام های متعدد؛ یکی حنفی و دیگر ی شافعی و ... را از اموری می دانیم که با عمل گذشتگان صالح ما که همیشه به یک امام اقتدا می کردند و ائمه ی گوناگون نداشتند مخالف است. آری دیدگاه ما در تمام مسائل اختلافی مسلمانان از این قرار است: اعلان حق به نحو احسن، روش خوب و گمراه ندانستن کسانی که بنا بر شبهه ای و نه پیروی از هواهای نفسانی با ما مخالف اند. این همان روشی است که آن را حدود بیست سال، یعنی از زمانی که خداوند به ما توفیق پیروی از سنت را عنایت نموده است اختیار نموده ایم. امیدواریم خداوند همین دیدگاه را نصیب کسانی گرداند که شتابزده و عجولانه مسلمانان را گمراه قرار می دهند، و این گفته را جزو مذهبشان می دانند که: «چون از مذهب ما سؤال گردد، گوییم: حق است و احتمال خطا دارد و چون از مذهب غیر ما سؤال شود گوییم خطا است و احتمال حق دارد». نیز کسانی که نظر شان این است: اقتدا به مخالفین مذهبی در نماز، مکروه و یا باطل است. بنابر همین علت ـ چنانکه دگذشت ـ در یک مسجد به امام های متعدد اقتدا می کنند، بویژه هنگام ادای وتر در ماه مبارک رمضان، زیرا بعضی بر این باورند که اگر امام پس از دو رکعت سلام دهد، یعنی وتر سه رکعتی را با دو سلام بخواند، جایز نیست، در حالی که این بهترین روش به ثبت رسیده از پیامبر است. چنانکه در پانوشت های پیشین گذشت و در فصل بخش هفتم نیز خواهد آمد. این است دیدگاه ما و گمان نمی کنم که هیچ عاقلی با ما در این مورد نزاعی داشته باشد. اما کسی که غیر این را به ما نسبت دهد ستم و تجاوز می کند، و خداوند به حسابش رسیده و از وی بازخواست خواهد نمود.

هدف ما از نشر و اشاعه ی سنت در این مسئله و ... واضح و آشکار است؛ رساندند سنت به مردم، زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «بلغوا عنی و لو آیه»(۶)(از من به دیگران برسانید گرچه یک آیه هم باشد). شاید با رسیدن سنت به آن ها، به درستی آن قانع شده و به آن عمل نمایند و سعادت و کامیابی دنیوی و اخروی نصیب شان بشود. و ان شاء الله دو چندان ثواب و اجر به ما خواهد رسید، زیرا رسول الله ص فرموده است: «من سن فی الاسلام سنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامة» (کسی که در اسلام روش نیکی را مرسوم دارد برایش ثواب آن، و ثواب کسی که تا قیامت بدان عمل کند می رسد). اما کسی که بنا به شبهه و نه پیروی از هوای نفسانی و پیروی از آبا و اجداد بدان قانع نشود، هیچ کس را بر او حق اعتراض نیست، به خصوص وقتی که بعضی از علمای بزرگ بدان قایل باشند، همانند همین مسئله ی مورد بحث. توفیق دهنده خداوند سبحان است.



  (۱)  کتابچه ی اول ما را از صفحه ی 11 تا 13 مطالعه نمایید.

 (۲) نگاه کنید به کتاب الابداع فی مضار الابتداع، صفحه ی 15.

 (۳) این روایت را سراج در سندش 21/122ـ 123 با دو سند صحیح از ابن عمر م روایت نموده است.

  (۴) امام بخاری 2/451ـ 452 همانند این روایت را از ابن مسعود روایت نموده و درآن آمده، چون این جریان عثمان بهاو رسید، انا لله و انا الیه راجعون گفت.

 (۵) همانگونه که ابوداود 1/308 از زهری روایت نموده که عثمان در منی نماز را کامل خواند، چون در آن سال اعراب صحرانشین زیاد بودند برای مردم چهار رکعت خوانده تا آنها را فهمانده و تعلیم دهد که نماز چهار رکعت است. راویان سند ثقه اند و لیکن سند منقطع است.

 (1) این حدیث را بخاری و مسلم روایت نموده اند.

سبب اختلاف علما در رکعات تراویح

                  صلاة التراویح (۸)  

 

                 سبب اصلی اختلاف علما  

             درباره ی تعداد رکعت های تراویح   

اگر گفته شود: قبول داریم که همه ی این ایرادها باطل اند و با روایت «یازده رکعتی» هم هیچ روایت صحیح دیگری مخالف نیست، پس علت اصلی اختلاف نظر علما درباره ی تعداد رکعت های تراویح چیست؟ در جواب باید گفت: آنچه برای ما در این مورد روشن است دو چیز باشد که سومی ندارد:

1ـ که احتمال قوی تر و بیشتر است، بی اطلاعی از روایتی است که درباره ی عدد «یازده» آمده است. به کسی که این روایت نرسیده است معذور است، زیرا خداوند به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره ی قرآن می فرماید: «لأنذرک من به و من بلغ» (تا بیم دهم شما را و کسانی که این تبلیغ به آنها می رسد) و حتی یک اجر و ثواب نیز برده است، زیرا پیامبر ص می فرماید: «وقتی قاضی با تلاش و اجتهاد داوری نماید اگر به حق برسد دو اجر دارد و اگر با وجود تلاش و اجتهاد اشتباه کند، مستحق یک اجر و ثواب است». (۱)

2ـ آنان روایت را طوری فهمیده و تأویل کرده اند که بر ایشان لازم نباشد بر آن عدد توقف نموده و بیفزایند. همان گونه که بنابر برداشتی و بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن بر بعضی از علما پیش می آید، مانند این قول شافعی ها که می گویند: منظور عایشه که فرموده است: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در رمضان و غیر رمضان بیشتر از یازده رکعت نمی خوانده است، وتر می باشد.(۲) و یا مانند این نوع برداشت ها که هرگز بر دیگران لازم نیست به آن عمل نمایند، چون ضعف آن تأویل برای آنها به ثبوت رسیده است. به عنوان مثال بنگر به این تأویلی که از طرف شافعی ها نسبت به یازده رکعتی نقل و ضعف آن کاملاً مشخص شد. بویژه وقتی که بدانی که این را در جواب کسی گفت که از او پرسیده است: نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دررمضان چگونه بوده است؟(۳)پس هویدا گشت نمازی که از آن سؤال شده بود، همه ی نماز شب است. بنابراین چگونه می توان تنها به «وتر» محدود کرد! این توجیه بیانگر این است که پیامبر دو نماز داشته است: یکی نماز شب که نمی دانیم چند رکعت بوده و دیگری نماز وتر که حداکثر یازده رکعت بوده است. این سخنی است که هیچ عالم آگاه به سنت آن را نمی گوید، احادیث فراوانی وجود دارد که نماز شب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از یازده رکعت بیشتر نبوده است. چنان که قبلاً مفصلاً بیان شد. آری این است نتیجه ی توجیه روایت برای تأیید مذهب.



 (۱) این دحدیث را بخاری و دیگر علما روایت نموده اند.

 (۲) این مطلب را علامه قسطلانی از شوافع 5/4 نقل نموده است.

 (۳) چنانکه قبلاً در بحث بیشتر نخواندن پیامبر از یازده رکعت گذشت.

ایرادها و پاسخ ها در باره یازده رکعت

صلاة التراویح (7) 

 

ایرادها و پاسخ ها در باره یازده رکعت تراویح 

از بحث های گذشته روشن شد که افزودن بر یازده رکعت در تراویح جایز نیست. برای بهره مندی بیشتر ایراداتی را ذکر می کنیم که برخی مطرح می کنند تا خواننده با پاسخ ها آشنا شود:

ایـــــــــــراد اول

ایراد علما در این باره، دلیلی بر عدم ثبوت تعداد معینی در رکعت های تراویح است. این روشن است که علما درباره ی تعداد رکعت های تراویح آرا مختلفی دارند، چنانکه بعداً ذکرش خواهد آمد. شاید کسی بگوید وجود این اختلاف، دلیلی بر عدم وجود روایت درباره ی رکعت های تراویح است، زیرا اگر روایت ثابتی وجود داشت اختلاف نظری به وجود نمی آمد. سیوطی در الحاوی (1)این ایراد را چنین بیان نموده است: «علما درباره ی تعداد رکعت های تراویح اختلاف نموده اند و اگر این کار از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت می شد، همانند تعداد رکعت های وتر و سنت های روزانه پس در آن اختلاف نمی کردند.(2)

جـــــــــــــواب: این را می پذیریم که سبب بعضی از اختلافات، نبودن روایت است. اما جای بسی تعجب است که سیوطی چنین گفته ای را به عنوان قانون کلی بیان نموده است، زیرا از گفته ی سیوطی چنین استنباط می شود که اختلاف فقط یک سبب دارد، و آن نبودن روایت است، در حالی که واضح است که سبب بسیاری از مسائل اختلافی، نبودن روایت نیست، بلکه علت های دیگری است، همانند نرسیدن روایت به امامی که بر خلاف آن روایت اظهار نموده است، یا از طریق سندی به ایشان رسیده که حجت نبوده است، یا با سند صحیحی به ایشان رسیده ولی آن امام این حدیث را بر خلاف امام دیگری فهمیده است. افزون بر این که برای اختلافات، علل و اسباب دیگری نیز وجود دارد که علما آنها را بیان نموده اند. پس روشن شد که اختلافات فقط یک سبب ندارند بلکه ـ همان گونه که دیدید ـ دارای علل و اسباب زیادی می باشند. آیا نمی بینید در مسائل بسیاری، با وجود روایت های صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، باز هم اختلاف دارند. همان گونه که این موضوع نزد علمای فقه و حدیث واضح است برای این یک مثال بیان می نماییم؛ «بلند کردن دست ها در نماز هنگام رفتن به رکوع و بلند شدن از رکوع، تمام علما و مذاهب مختلف به جز احناف بر مشروعیت آن اتفاق نظر دارند، با وجود آنکه حدود بیست حدیث صحیح در این باره آمده است. در بعضی از این روایات آمده که ابوحمید ساعدی رضی الله عنه در حضور ده صحابی روش نماز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را با بالا بردن دست ها بیان نمود، و چون فارغ شد ـ چنانچه در روایت بخاری آمده است ـ همه گفتند: راست می گویی، نماز رسول خدا ص چنین بوده است.

هنگامی که از امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ درباره ی عمل نکردنش به احادیث رفع یدین سؤال شد، گفت: در این باره حدیث صحیحی از رسول الله ثابت نیست. این سخن را امام در ماجرای معروفی که بین او و یکی از محدثین رخ داد، گفته است. علمای احناف نیز در کتاب هایشان ذکر نموده اند. اگر از اسناد روایات مذکور که درباره ی رفع یدین آمده است امام ابوحنیفه رحمه الله باخبر بود محال بود که چنین حرفی بزند! این خود بزگترین دلیلی است که علت اختلاف در این مسئله، نبودن روایت یا عدم ثبوت آن نیست، بلکه سبب اختلاف، نرسیدن حدیث با سند صحیح به ایشان می باشد. چنانچه خود امام ابوحنیفه رحمه الله چنین فرموده است. (3)

این یکی از مثال های فراوان و مشهور نزد حدیث شناسان است.

آری! می گویم: همان گونه که اختلاف در مسئله ی رفع یدین و همانند آن بر نبودن روایت ثابت دلالت ندارد، اختلاف درباره ی تعداد رکعت های تراویح نیز بر این دلالت نمی کند که حدیث صحیحی در این موضوع وجود ندارد، زیرا در این باره حدیث صحیح موجود می باشد. پس هرگز جایز نیست که حدیث صحیح را بنابر وجود اختلاف در این موضوع رد کنیم، بلکه واجب است همیشه اختلافات را با ارجاع به قرآن و سنت از بین ببریم تا اینکه به این گفته ی خداوند عمل شود که:

(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ) [نساء/65].

«قسم به پروردگارت! هرگز مؤمن نمی گردند تا اینکه تو را حَکَم و داور قرار دهند در آن مسائلی که با هم اختلاف دارند، سپس از داوری تو در دل هایشان تنگنایی نیابند و کاملاً تسلیم گردند».

و نیز به این گفته ی خدا عمل گردد:

فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )  [نساء/59].

«اگر درباره ی چیزی اختلاف نمودید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و نیک فرجام تر است». 

ایـــــــــــراد دوّم

افزودن بر روایت تا هنگامی که ممنوعیتی نباشد رواست.

شاید کسی بگوید: قبول داریم که ثابت شده پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یازده رکعت تراویح خوانده است، و این نیز برای ما ثبات شده که حدیث بیست رکعت ضعیف است. لیکن مانعی در افزودن بر آن نمی بینیم، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آن نهی ننموده است.(4)

(در جواب این ایراد) باید گفت: عبادات در اصل، توفیقی اند و بدون ثبوت از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت نمی گردند، این یک اصل متفقه علیه میان علما است، که گمان نمی کنم هیچ عالم مسلمانی با آن مخالف باشد، زیرا اگر این اصل نبود، برای هر مسلمانی جایز بود بر رکعت های نمازهای سنت و حتی فرایض که تعداد آن ها از عمل مستمر و دایمی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت است، نیز بیفزاید. تنها بدین گمان که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از افزودن بر آن ها منع نکرده است. بطلان این سخن آن اندازه روشن است که به درازا کشیدن بحث نیازی نیست، بویژه که در صفحات گذشته به تفصیل توضیح داده ایم که ممنوعیت افزودن بر نماز تراویح، بهتر و شایسته تر بوده است نسبت به افزایش سنت ها و فرایض. امیدوارم که این مطلب را به یاد داشته باشید.

ایـــــــــــــــراد سـوّم

تمسک جستن به روایت های عام و مطلق: بعضی به روایت های عام و مطلقی که بر زیاد خواندن نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بدون رکعت های مشخص ترغیب می نماید، استناد می کنند همانند وقتی که ربیعه پسر کعب از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تقاضای همراهی در بهشت نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مرا با افزایش سجده ات یاری بده»(5) و یا مانند حدیث ابوهریره رضی الله عنه که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به قیام در رمضان تشویق می نمود... و یا دیگر احادیثی که به طور مطلق و عام بر مشروعیت نماز به هر اندازه که نمازگزار بخواهد دلالت دارد. 

جـــــــــــــــواب

(در جواب این ایراد) باید گفت :

اولا: این نوع تمسک جستن و دلیل آوردن کاملاً واهی و بی اساس است، این ایراد نیز همانند ایراد گذشته از آن هایی است که ارزش بیان ندارد، زیرا عمل به مطلق ها و عام ها وقتی گنجایش دارد که شریعت آن ها را مقید نکرده باشد؛ اگر شریعت حکم مطلقی را مقید کرده باشد، واجب است بدان قید عمل گردد و نباید به مطلق بودن آن اکتفا کرد. وقتی مسئله ی مورد بحث ما یعنی نماز تراویح از نفل های مطلق نیست، و از نمازهایی است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنرا مقید نموده است ـ چنانچه در اول این فصل گذشت ـ بنابراین رها کردن آن قید و تمسک جستن به روایت های مطلق جایز نیست. این گونه افراد مانند کسی اند که نماز می خواند، ولی با نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که طبق احادیث صحیح، ثابت شده است از لحاظ کمی و کیفی مخالفت می کند و گفته ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «صلوا کما رأیتمونی اصلی» (یعنی نماز بگزارید همان گونه که دیدید من نماز می گزارم) را فراموش کرده است، و از این گونه احادیث مطلق دلیل می آورد.

یا مانند کسی اند که نماز ظهر را پنج رکعت و سنت صبح را چهار رکعت می خواند و یا همانند فردی که در هر رکعت، دو رکوع و چندین سجده می نماید. اشتباه این نوع اعمال بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. بدین سبب علامه علی محفوظ در الابداع(6) بعد از نقل اقوال علمای مذاهب اربعه (رحمهم الله) در این باره که اگر چیزی را پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با وجود زمینه و تقاضای عمل، ترک کند، آن ترک سنت است و انجام آن بدعت سیئه است، می گوید: دانستی که استناد به روایت های عام و چشم پوشی از بیانات عملی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ترک آن ها، پیروی از متشابهاتی به حساب می آید که خداوند نهی نموده است. اگر بر روایت های عام و مطلق اعتماد کنیم و از بیانات و قیدها صرف نظر نماییم، همانا درب بزرگی از بدعت باز خواهد شد که بستن آن ممکن نباشد، و بدعت گرایی در دین حد و مرزی نداشته باشد. علاوه بر آنچه گذشت چند مثال در این باره بیان می دارم؛ اول حدیثی که طبرانی روایت کرده: «الصلاه خیر موضوع» (بهترین چیزی که جعل می شود نماز است)، اگر به عمومیت این حدیث استناد نماییم، چگونه می توان گفت که نماز رغایب بدعت سیئه است؟! و چگونه نماز شعبان بدعت سیئه می گردد، در حالی که در عمومیت این حدیث داخل می شوند؟! چنانچه خواهد آمد علما در بدعت سیئه بودن این دو تصریح نموده اند.

ثانــــــیا: خداوند می فرماید: âوَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ  á [فصلت: 33].

(گفته ی چه کسی بهتر است از کسی که به سوی خدا دعوت نماید و عمل نیک انجام دهد) و این گفته ی خداوند که می فرماید: â ..اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا á [احزاب/41]. (خداوند را بسیار یاد کنید)، اگر فردی بگوید: اذان برای نماز عیدین، خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی و تراویح مستحب است، و ما بگوییم: چگونه؟ در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم انجام نداده و به انجامش نیز دستور نداده است، حتی در طول زندگی مبارکشان آن را ترک نموده است؟! و او در جواب بگوید: مؤذن دعوتگر به سوی خدا و ذاکر او است، چگونه می توان برایش دلیل آورد و چگونه می توان بدعتش را باطل نمود!؟

ثالــــــثا: خداوند متعال می فرماید: «ان الله و ملئکته یصلون علی النبی» اگر عمل به عام صحیح بود، به یقین درست بود که با درود و سلام فرستادن برپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در قیام، رکوع، حالت اعتدال، سجود و دیگر جاهای نماز که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آن ها دستور خواندن درود را نداده است، نزدیکی به خدا حاصل شود! شما بگویید چه کسی چنین تقربی را جایز می داند؟ چگونه چنین نمازی با چنین صفتی، عبادتی معتبر محسوب می شود؟ و چگونه چنین کاری صورت خواهد گرفت در حالی که در روایت بخاری آمده: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده: «صلوا کما رأیتمونی أصلی» 

(7) (نماز بگزارید همان گونه که دیدید من نماز می گزارم).

رابـــــعا: در حدیثی صحیح آمده است: زمینی که به وسیله ی آب باران و یا چشمه آبیاری می شود و یا دیمی باشد در آن زکات یک دهم (عشر) واجب است، و زمینی که با کشیدن آب از چاه آبیاری شود در آن نصف عشر یعنی یک بیستم واجب می گردد، اگر فردی عموم این حدیث را بگیرد، در تمام زراعت ها بدون نصاب معین زکات واجب می گردد و قائلین به نصاب معین در زراعت ها هیچ دلیلی بر عدم وجوب زکات به جز این اصل ندارند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وقتی زمینه ی انجام کاری بود اما آن را انجام نمی داد، ترک آن سنت و انجام آن بدعت است. (8)



 (1) الحاوی 1/74.

(2) گرچه سیوطی این قول را یکی از علل رد حدیث ضعیف مذکور یعنی بیست رکعت تراویح ذکر نموده است، ولی در حقیقت از این لازم می آید حدیث صحیحی که از رسول خدا ص روایت شده تراویح یازده رکعت است خود سیوطی و دیگر علما تصحیحیش نموده اند. نیز رد شود بدین سبب این گفته ی سیوطی را در اینجا ذکر کردم و جوابش را بیان نمودم تا افراد بی علم فریبش را نخورند.

(3) باید گفت این دلیل که روایت فقیه به وقت تعارض بر روایت غیر فقیه ترجیح دارد بنابر دو دلیل بی اعتبار است 1ـ بین اثبات کننده و نفی کننده تعارضی نیست . 2ـ عدم اطلاع از احادیث فراوانی که درباره ی رفع یدین آمده استدلال شده است، احادیثی که حتی بعضی از خلفای راشدین همچون علی بن ابی طالب س از روایان آن می باشند، اما پس از مطلع شدن از این روایات صحیح، آن دلیل نیز بی ارزش می شود.

(4) از این مثالها می توان آنچه را که سیوطی قبلاً بیان نموده بود، یعنی تعداد رکعت های وتر و سنت های روزانه، متذکر شد؛ در این موضوع نیز با وجود نص اختلاف مشهوری وجود دارد: نزد شافعی ها حداقل رکعت وتر یک رکعت می باشد، چنانچه نووی در صفحه ی 14 المنهاج بیان نموده که درست هم هست، زیرا در این باره حدیث صحیحی از پیامبر ص آمده است. چنانچه بعداً خواهد آمد. ولی نزد احناف حداقل وتر سه رکعت می باشد. دیگر اینکه سنت قبل از ظهر نزد شوافع دو رکعت است که درست هم هست، ولی نزد احناف چهار رکعت است و هر یک از این دو نظریه از پیامبر ثابت است. چنانچه در پاورقی های صفحات گذشته ذکر شد روش جمع بین این دو خواهان این مطلب است که رسول خدا ص همیشه چهار رکعت نمی خواند، پس چهار رکعت، مستحب و دو رکعت، سنت است. این یک اختلاف مشهور است در میان علما، ولی نمی دانم که چگونه سیوطی این را برای مسائل متفق علیه مثال زده است.

(5) این حدیث را مسلم در صحیح خودش 2/52 و ابوعوانه در 2/181 روایت نموده اند.

 (6) الابداع فی مضار الابتدع، صفحه ی 25.

 (7) روایت از بخاری.

(8) تفصیل این مطلب در کتابچه ای به نام «البدعه» خواهد آمد و چکیده ی آن در صفحات 48 تا 51 کتابچه ای که در رد کتاب «التعقیب » شیخ حبش نوشته ام نیز آمده است.


بسنده نمودن پیامبر بر یازده رکعت تراویح

صلاة التروایح (6) 

 

بسنده نمودن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر یازده رکعت، دلیلی بر جایز نبودن بیش از آن است 

 

آنچه بیان شد بر ما واضح می گرداند که عمل رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم طبق حدیث صحیح، یازده رکعت در نماز شب بوده است. چون اندکی بیندیشیم روشن می گردد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر این تعداد در طول زندگی، چه در رمضان و غیر آن، استمرار داشته و بر آن نیفزوده است.

اگر بیندیشیم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سنت های تکراری و دایمی، و غیر آن مانند نمازهای باران، خورشید گرفتگی عدد معینی را تعیین نموده است و نزد علما این دلیل قطعی است که افزودن بر آن جایز نیست،(1) پس همین گونه افزودن بر عدد سنت در رکعت های تراویح درست نیست، زیرا تراویح با نمازهای مذکور که پیامبر ص عدد معینی را در آنها الزامی نموده اند وجه مشترک دارد، و افزودن بر آن جایز نیست. هر کس مدعی فرق است دلیل بیاورد، حال که نمی تواند پس طبل پهلوانی نزد.

تراویح از نمازهایی نیست که مطلق باشد و نمازگزار بتواند به اختیار خود بر رکعت هایش بیفزاید.(2) بلکه آن گونه که شافعی ها می گویند این نماز سنت مؤکده است و با فرایض از نظر برگزاری با جماعت شباهت دارد. این نماز از نظر مشابهت مذکور و نیفزودن بر آن از دیگر سنت ها مستحق تر و اولی تر است. بدین سبب شافعی ها خواندن چهار رکعت در تراویح با یک سلام را جایز دانسته اند، چون به گمانشان در حدیث نیامده است.(3) و چنین دلیل آورده اند که تراویح با جماعت، به فرایض مشابهت دارد، پس ایجاد تغییر در آن بر خلاف آنچه وارد شده است، جایز نیست. (4)بنگر که چگونه از خواندن چهار رکعت با یک سلام را ممنوع دانسته اند، حال آنکه در هر دو (چهار رکعت با دو سلام و چهار رکعت با یک سلام) ثابت است، زیرا چهار رکعت با یک سلام نزد آنها عوض کردن حکمی است که در این باره آمده است. پس آیا ما حق نداریم که با همین دلیل افزودن بر یازده رکعت را ناجایز بدانیم، در عین حال که هرگز در سنت صحیح، ثابت نشده و اصلی ندارد؟ خدایا چنین است.

این ممنوعیت بهتر و مناسب تر است، آیا پند پذیری وجود دارد؟!

اگر فرض کنیم تراویح یک نقل مطلق است و شریعت عددی را مشخص نکرده است، باز هم جایز نیست به عددی معین و ثابت پای بند باشیم، چون این قانون در اصول ثابت است که: پای بندی به یک روش در عبادات که از پیامبر ص ثابت نشده است جایز نیست.

استاد ملا احمد رومی حنفی نویسنده ی (مجالس الابرار) چنین می گوید: «انجام نشدن یک عمل در صده ی نخست علت هایی دارد یا احتیاجی به آن نبوده، یا مانعی وجود داشته، یا متوجه نشده اند، یا تکاسل و سستی ای صورت گرفته، یا کراهتی احساس می شده و یا ناجایز بوده است؛ دو علت اولی در عبادات بدنی محض، منتفی می باشد، زیرا نیاز به تقرب به خدا از بین نمی رود، و بعد از ظهور اسلام برای آن مانعی وجود نداشته است. نسبت به پیامبر ص درست نیست بگوییم که ایشان متوجه نشده است و یا تنبلی و سستی کرده است، زیرا این بدترین گمانی است که باعث کفر می گردد. پس چاره ای جز این نیست که بگوییم آن یک عمل بد و ناجایز بوده است. نیز به کسانی که در عبادات بدنی محض روش جدیدی را اختراع نموده اند که در زمان صحابه رضی الله عنهم اجمعین نبوده باید گفت: اگر وجود صفت عبادت در یک فعل بدعت باعث شود، آن را بدعت حسنه بنامیم، هرگز در عبادات، بدعت مکروه یافت نمی شد، و هرگز فقها نماز رغایب با جماعت، انواع خوش صدایی در خطبه ها و اذان، تلاوت قرآن در رکوع، و خواندن اذکار با صدای بلند در پیشاپیش جنازه را جزو بدعت های سیئه به شمار نمی آوردند. در جواب کسانی که این ها را بدعت حسنه می دانند باید گفت: آنچه با دلایل شرعی، حسنه بودنش ثابت گردد یا بدعت نیست و حدیث «کل بدعه ضلاله» (هر بدعتی گمراهی است) و حدیث «کل عمل لیس علیه امرنا فهو رد» (هر عملی که طبق دستور ما نباشد مردود است) بر عمومیتشان باقی می مانند، و یا آن حکم از این حدیث عام، خاص شده است و عام خاص شده، در دیگر احکامی که خاص نشده باشند حجت است. هر کس درباره ی بدعت خویش ادعای تخصیص کند، باید دلیلی از قرآن، سنت و یا اجماع مجتهدان بیاورد که توان تخصیص دارد، نه اینکه نظر عوام و عرف و عادت اکثریت مردم را به عنوان دلیل ارائه نماید.

هر کس بدعتی قولی یا عملی را به وجود آورد که بخواهد با آن به خدا نزدیک شود مثل این است که مسئله ای در دین بدون مجوز الهی ایجاد نموده باشد. بنابراین روشن شد که هر روش و طریقه ی جدیدی در عبادات بدنی محض به جز بدعت سیئه چیز دیگری نیست».(5)



 (1) بدین سبب وقتی بخاری در کتاب صحیح خودش 3/45 فصلی به عنوان (باب الرکعتین قبل الظهر) ذکر نموده و در آن حدیثی از ابن عمر س روایت می نماید که رسول خدا ص قبل از ظهر دو رکعت می خوانده ، بعد از آن حدیث عایشه ک را آورده که پیامبر هیچ گاه چهار رکعت قبل از ظهر را ترک نمی کرده است، تا اینکه واضح گردد که دو رکعت قبل از ظهر آنقدر ضروری و الزامی نیست که افزودن بر آن جایز نباشد. مطلبی که ذکر شد حافظ ابن حجر در فتح الباری بیان نموده است، و از این گفته حافظ برداشت می شود که افزودن بر رکعت هایی که از عمل پیامبر ص به اثبات رسیده جایز نیست و رکعت های تراویح از این قبیل می باشد.

 (2) احمد بن حجر هیتمی در فقیه الفتاوی الکبری 1/193 می گوید، فرق بین نفل مطلق و غیر آن، این است که شارع بر آن عدد معینی را تعیین ننموده و به اختیار عبادتگزار سپرده است، بنده می گویم: همان گونه که از بیانات گذشته واضح گشت که شارع حکیم برای تراویح یازده رکعت معین نموده و از آن هرگز تجاوز ننموده است، ظاهر می گردد که عبادتگزار اختیار ندارد بر آن اضافه نماید.

 (3) با وجود اینکه در احادیث آمده و نووی به جواز آن تصریح نمودند، چنانچه که گذشت.

 (4) این مطلب را قسطلانی در شرح بخاری 3/4 و هیتمی در الفتاوی 1/193 از نووی نقل نموده اند.

 (5) این مطلب در کتاب الابداع فی مضار الابتداع شیخ علی محفوظ صفحه ی 21 و 22 آمده است. ناگفته نماند که کتاب بسیار مفیدی است و هر کس دوست دارد از حقیقت بدعت در دین با خبر گردد آن را مطالعه نماید.


حدیث بیست رکعت، بسیار ضعیف است

صلاة التراویح (۵)   

 

حدیث بیست رکعت، بسیار ضعیف است

و عمل به آن جایز نیست  

 

حافظ ابن حجر در فتح الباری(۱)در شرح حدیث اول (حدیث عایشه رضی الله عنها) می فرماید: سند حدیثی که ابن ابی شیبه از ابن عباس رضی الله عنه روایت نموده است مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در رمضان، بیست رکعت تراویح و وتر می خوانده است، ضعیف است، و با حدیث عایشه رضی الله عنها که احوال شب پیامبر را از دیگران بهتر می داند در تعارض است. قبل از ایشان حافظ زیلعی در نصب الرایه (2)گفته اند که حدیث ابن عباس کاملاً ضعیف است.

آری این روایت ابن عباس مکاملاً ضعیف است، چنانکه سیوطی در «الحاوی للفتاوی»(3)بیان نموده و علت آنرا ابوشیبه؛ ابراهیم بن عثمان دانسته است که یکی از راویان این حدیث می باشد. حافظ ابن حجر در «التقریب» می گوید: حدیث ابوشیبه؛ ابراهیم ابن عثمان پذیرفته نمی شود. من منابع این حدیث را پیگیری نمودم و جز سند ایشان سند دیگری نیافتم. (4)طبرانی نیز می گوید: به جز از این طریق، از طریق دیگری از ابن عباس رضی الله عنه روایت نشده است. بیهقی می گوید: ابوشیبه در این حدیث منفرد و ضعیف می باشد. هیثمی در «المجمع»(5)گفته است: او ضعیف است. آری! به راستی وی کاملاً ضعیف است، چنانکه از سخن حافظ ابن حجر که گفته است: حدیث وی پذیرفته نمی شود، آشکار می گردد. ابن معین می گوید: ابوشیبه؛ ابراهیم بن عثمان؛ مورد اعتماد نیست. جوزرجانی می گوید: او ساقط و بی اعتبار است. و شعبه وی را در جریان داستانی تکذیب نموده است، و بخاری درباره ی او گفته است: علما نسبت به وی سکوت کرده اند.

حافظ ابن کثیر در کتاب «اختصار علوم الحدیث»(6) ذکر نموده است: هر گاه بخاری درباره کسی بگوید علما درباره او سکوت کرده اند، آن راوی نزد وی از پایین ترین و بی اهمیت ترین طبقه ی راویان بشمار می رود.

بنابراین من حدیث ابوشیبه؛ ابراهیم بن عثمان؛ را در حکم یک حدیث ساختگی می دانم، زیرا با حدیث عایشه ک مخالف است، چنانکه از قول حافظ زیلعی و عسقلانی ـ که قبلاً ذکرش گذشت ـ واضح می گردد. این حدیث را حافظ ذهبی جز احادیث منکر ابوشیبه؛ ابراهیم بن عثمان؛ ذکر نموده است. ابن حجر هیتمی فقیه در «الفتاوی الکبری»(7) بعد از ذکر این حدیث می گوید: این حدیث، کاملاً ضعیف است، زیرا ائمه ی حدیث یکی از راویان این حدیث راشدیداً جرح و مذمت نموده و گفته اند: یکی از عیوبش می توان این را بیان نمود که وی احادیث جعلی ای مانند: «ما هلکت امة الا فی آذار» (هیچ ملتی جز در ماه مارس نابود نمی شود) و «ولاتقوم الساعة الا فی آذار» (قیامت فقط در ماه مارس برپا می شود) را روایت نموده است و همچنین حدیثی که درباره ی تراویح روایت نموده (یعنی همین حدیث مورد بحث) از احادیث منکرش می باشد.

و علامه سبکی تصریح نموده است که شرط عمل به حدیث ضعیف این است که ضعف آن شدید نباشد. علامه ذهبی می گوید: کسی را که افرادی همانند شعبه تکذیب کنند به حدیثش توجه نمی شود. آری در آنچه هیتمی از سبکی نقل نموده، اشاره ی ظریفی است که ایشان قایل به بیست رکعت در تراویح نبوده است.

ناگفته نماند که سیوطی بعد از اینکه حدیث جابر از روایت ابن حبان را نقل نموده، گفته است: «خلاصه و نتیجه ی کلام این است که بیست رکعت در تراویح از عمل پیامبر  صلی الله علیه و آله وسلم ثابت نشده است و آنچه در صحیح ابن حبان است همان مطلبی را ثابت می کند که ما بدان تمسک جسته ایم. در بخاری از عایشه رضی الله عنها روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در ماه رمضان و غیر رمضان بیشتر از یازده رکعت، نماز شب نخوانده است. این موافق با همان مطلبی است که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم  هشت رکعت تراویح و سه رکعت وتر می خوانده که جمعاً یازده رکعت می شود. دلیل دیگر آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وقتی کاری را انجام می داد بر آن مواظبت و مداومت می نمود، مانند مواظبت بر دو رکعت نماز قضایی، که بعد از عصر به جا آورد، با وجود اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  در این وقت از نماز ممانعت نموده بود. پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یک بار هم بیست رکعت می خواند هرگز ترکش نمی کرد، و اگر چنین بود این امر بر عایشه رضی الله عنها مخفی نمی ماند و عایشه رضی الله عنها چنین نمی گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  بیشتر از یازده رکعت نمی خواند».

باید گفت در این کلام سیوطی اشاره ای بسیار قوی است که وی یازده رکعت را اختیار نموده است و بیست رکعتی را که در حدیث ابن عباس رضی الله عنهما ذکر شده به دلیل ضعف شدیدی که در آن است، ترک نموده است.



 (1) فتح الباری 4/205-206  

 (2) نصب الرایه 2/153

 (3) الحاوی للفتاوی 2/73

 (4) ناگفته نماند که این حدیث یعنی حدیث ابن عباس م درباره بیست رکعت تراویح را که ابوشیبه ابراهیم بن عثمان راوی آن است. ابن ابی شیبه در المصنف 2/90/2 و عبدبن حمید در المنتخب من المسند 43/1-2 و طبرانی در المعجم الکبیر 3/148/2 و در الاوسط نیز، روایت نموده اند چنانکه علامه ذهبی در امنتقی 3/2 و در الجمع 119/1 و ابن عدی در الکامل ½ و خطیب در الموضع 1/219 و بیهقی در سننش 2/496 روایت نموده اند و تمام این محدثین این حدیث را فقط از طریق ابوشیبه ابراهیم بن عثمان از حکم از مقسم از ابن عباس مرفوعاً روایت نموده اند البته ضعیف است.

(5) الجمع 3/172

(6) اختصار علوم الحدیث صفحه 118

(7) الفتاوی الکبری 1/195

پیامبر بیشتر از یازده رکعت تراویح نخوانده

صلاة التراویح (۴)   

 

پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم

بیشتر از یازده رکعت تراویح نخوانده است 

 

بعد از اینکه با تأیید، انجام و تشویق پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، مشروعیت تراویح با جماعت را ثابت نمودیم، می خواهیم تعداد رکعت هایی را که از ایشان در آن شب های که با مردم احیا نموده اند بیان نماییم، باید دانست در این باره دو حدیث در دسترس ماست:

1- «عَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ سَأَلَ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا کَیْفَ کَانَتْ صَلَاةُ رَسُولِ اللَّهِ صفِی رَمَضَانَ فَقَالَتْ مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَزِیدُ فِی رَمَضَانَ وَلَا فِی غَیْرِهِ عَلَى إِحْدَى عَشْرَةَ رَکْعَةً یُصَلِّی أَرْبَعًا فَلَا تَسَألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ ثُمَّ یُصَلِّی أَرْبَعًا فَلَا تَسَألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ ثُمَّ یُصَلِّی ثَلَاثًا» (۱)  

از ابو سلمه پسر عبدالرحمن روایت است که وی از عایشه رضی الله عنها درباره ی نماز رسول الله صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم در رمضان پرسید، عایشه ک گفت: رسول الله صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم در رمضان و غیر رمضان بر یازده رکعت نمی افزود(۲)، چهار رکعت می گزارد، از خوبی و طولانی بودنشان نپرس، سپس چهار تای می گزارد از خوبی و طولانی بودنشان نپرس. سپس سه تا می گزارد. (۳)

2- «عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه قال: صلی بنا رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم فی شهر رمضان ثمان رکعات، و اوتر، فلما کانت القابلة اجتمعنا فی المسجد و رجونا ان یخرج، فلم نزل فیه حتی اصبحنا ثم دخلنا، فقلنا یا رسول الله اجتمعنا البارحة فی المسجد و رجونا ان تصلی بنا، فقال: انی خشیت ان یکتب علیکم» (۴)

«از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در شبی از رمضان با ما هشت رکعت تراویح و وتر خواند، چون شب آینده فرا رسید در مسجد جمع شده و امیدوار بودیم که رسول الله صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم بیرون آید، تا صبح انتظار کشیدیم، سپس پیش پیامبر صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم رفتیم و گفتیم: ای رسول الله صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم! ما شب گذشته در مسجد جمع شدیم و امیدوار بودیم که با ما نماز بخوانید، پیامبر صلی الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ترسیدم که بر شما فرض شود».



 (۱) این حدیث را امام بخاری 3/25و4/205، مسلم 2/166، ابوعوانه 2/327، ابوداوود 1/210، ترمذی 2/302-303 چاپ احمد شاکر، نسائی 1/248 و مالک 1/134 و از آن بیهقی، 2/495-496 و احمد 6/36و73و104 روایت نموده اند. 

 (۲) ناگفته نماند که در روایت ابن ابی شیبه 2/116/1 و مسلم و دیگر کتب حدیث آمده که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در رمضان و غیر آن، سیزده رکعت نماز شب می خواندند که دو رکعت از آن ها سنت صبح بوده است. ولی در روایت دیگری که امام مالک 1/142 و از ایشان بخاری 3/35، دیگر علما روایت نموده اند آمده که عایشه فرموده که رسول اللهr در شب سیزده رکعت خوانده، سپس چون اذان صبح را می شنید دو رکعت مختصر دیگر که همان سنت صبح باشد، می خواندند.

استاد آلبانی در همین حاشیه برای رفع تعارض این احادیث بحثی طولانی را ذکر نموده که خلاصه ی آن از این قرار است: برای رفع تعارض این احادیث، دو احتمال می توان مطرح کرد1- احادیث سیزده رکعتی، دو رکعت سنت عشا را حساب نموده و احادیث یازده رکعتی از آن خود داری نموده است 2- احادیث سیزده رکعتی اشاره دارند که قبل از یازده رکعت، رسول خدا ص دو رکعت مختصر می خوانده است، چنانکه در دیگر روایات از آن ذکری به میان آمده و احادیث یازده رکعتی بدان اشاره نکرده است. هر دو احتمال صحیح بوده و با آنها تعارض بر طرف می گردد. ولی احتمال سومی نیز وجود دارد که سیزده رکعت با دو رکعت سنت صبح می باشد و یازده رکعت بدون آنها، چنانکه در روایت ابن ابی شیبه و مسلم آمده است. ولی این احتمال بنا بر احادیث دیگری که منکر این مطلب است و در بخاری و موطا مالک آمده است ضعیف می شود.

 (۳) یعنی با یک سلام. نووی در شرح مسلم می فرماید: این برای بیان جواز است والا بهتر این است که بعد از هر دو رکعت سلام داده شود. این دستور و عمل مشهور پیامبر بوده است که نماز شب دو رکعت، دو رکعت خوانده شود. بنده نیز سخن نووی رحمة الله علیه را تأیید می نمایم.

 (۴) این حدیث را ابن نصر در صفحه ی 90 و طبرانی در المعجم الصغیر صفحه ی 108 روایت نموده و سندش با ما قبلش حسن است و حافظ در فتح الباری 3/10 بدان اشاره نموده است و در التلخیص صفحه ی 119 آنرا تأیید و تقویت نموده و این حدیث را به صحیح ابن خزیمه و ابن حبان نسبت داده است.


ثبـوت استحباب جماعت در تراویح

                 صلاة التراویح (3) 

 

      سخنی چند درباره استحباب جماعت در تراویح  

 

امروزه عالمان آگاه به سنت، در مشروعیت نماز تراویح با جماعت در شب های رمضان شکی ندارند؛ نمازی که بنا بر دلایل سه گانه ی زیر به نماز تراویح مشهور شده است:

الف- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم جماعت تراویح را تأیید کرده است.

ب- آن را بر پای داشته است.

ج- فضیلتش را ذکر کرده است.  

(الف)

تأیید نماز تراویح توسط پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم از حدیث ثعلبه بن ابی مالک قرظی ثابت می گردد، او می فرماید: «خرج رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ذات لیلة فی رمضان، فرای ناساً فی ناحیة المسجد یصلون، فقال: ما یصنع هولاء؟ قال قائل: یا رسول الله هولاء ناس لیس معهم قرآن و ابی بن کعب یقرا و هم معه یصلون بصلاته، فقال: قد احسنوا او: قد اصابوا، و لم یکره ذلک لهم»(۱)

«در یکی از شبهای رمضان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیرون شد و دید که گروهی در گوشه ی مسجد نماز می خوانند، پرسید: که آنها چه می کنند؟ یکی گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، آن ها افرادی اند که قرآن نمی دانند و ابی بن کعب قرآن می خواند، آنها با او نماز می خوانند، پیامبرص فرمود: کار خوبی می کنند، و یا فرمود: به حق رسیدند، و این را برای آنها ناپسند ندانست».

(ب)

 در اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم این نماز را با جماعت برگزار نموده است، احادیث متعددی آمده است:

1- از نعمان بن بشیررضی الله عنه روایت است که فرمودند: «قُمْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَعِشْرِینَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ الْأَوَّلِ ثُمَّ قُمْنَا مَعَهُ لَیْلَةَ خَمْسٍ وَعِشْرِینَ إِلَى نِصْفِ اللَّیْلِ ثُمَّ قَامَ بِنَا لَیْلَةَ سَبْعٍ وَعِشْرِینَ حَتَّى ظَنَنَّا أَنْ لَا نُدْرِکَ الْفَلَاحَ قَالَ وَکُنَّا نَدْعُو السُّحُورَ الْفَلَاحَ» (۲)

«با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شب بیست و سوم رمضان را تا یک سوم شب نماز گزاردیم، و سپس شب بیست و پنجم را تا نیمه شب نماز گزاردیم و سپس شب بیست و هفتم را آن قدر به قیام پرداخت که گمان نمودیم «فلاح» را در نمی یابیم، سپس فرمود: که ما به سحری «فلاح» می گفتیم».

حاکم این حدیث را صحیح دانسته و گفته است: این دلیل واضحی بر سنت بودن برگزاری نماز تراویح در مساجد مسلمانان است. علی بن ابی طالب رضی الله عنه، عمربن خطاب رضی الله عنه را به برپایی این سنت تشویق می نمود تا اینکه عمررضی الله عنه آن را به اجرا درآورد.

2- از انسt روایت است که فرمود: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی فِی رَمَضَانَ فَجِئْتُ فَقُمْتُ خَلْفَهُ قَالَ وَجَاءَ رَجُلٌ فَقَامَ إِلَى جَنْبِی ثُمَّ جَاءَ آخَرُ حَتَّى کُنَّا رَهْطًا فَلَمَّا أَحَسَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّا خَلْفَهُ تَجَوَّزَ فِی الصَّلَاةِ ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ مَنْزِلَهُ فَصَلَّى صَلَاً لَمْ یُصَلِّهَا عِنْدَنَا قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا قَالَ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَفَطِنْتَ بِنَا اللَّیْلَةَ قَالَ نَعَمْ فَذَاکَ الَّذِی حَمَلَنِی عَلَى الَّذِی صَنَعْتُ» (۳)

«پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در رمضان نماز می خواند که من آمدم و کنار ایشان برای نماز ایستادم، سپس فرد دیگری آمد، و سپس شخص دیگری، تا اینکه گروهی گشتیم، چون رسول خدا احساس نمود که ما پشت سرش ایستاده ایم نماز را کوتاه خوانده و به منزلش رفت، چون به منزل رفت، نمازی خواند که با ما نخوانده بود. وقتی صبح شد، گفتیم: ای رسول خدا ص! آیا شب گذشته، حضور ما را احساس نمودی؟ فرمود: آری! همان باعث شد تا آن کار را انجام دهم».

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است که: مردم در مسجد النبی در شب های رمضان به طور پراکنده نماز می خواندند؛ گاهی با امامت یک نفر که چند سوره از قرآن حفظ داشت پنج یا شش نفر و یا کمتر و یا بیشتر نماز می خواندند. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شبی به من دستور داد تا حصیری را جلوی خانه ام پهن کنم، من این کار را انجام دادم. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس از نماز عشا بیرون آمد، و کسانی که در مسجد جمع شده بودند نیز آمدند و همراه پیامبر تا پاسی از شب نماز خواندند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برگشته و به خانه آمدند و حصیر را در جایش رها نمودند. چون صبح شد مردم درباره ی امامت نماز پیامبر برای کسانی که با وی دیشب در مسجد بودند صحبت می کردند. سپس مردم زیادتر آمدند و مسجد شلوغ شد، در شب دوم نیز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با مردم نماز خواندند. و چون صبح شد و مردم درباره ی آن صحبت نمودند، بر تعداد افزوده شد تا اینکه مسجد پر شد. شب سوم نیز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با مردم نماز خواند، چون شب چهارم فرا رسید، افراد آن قدر زیاد شدند که در مسجد جایی نبود. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به همراهشان نماز عشا را خوانده و به خانه برگشت. مردم همان جا ماندند، عایشه رضی الله عنها می گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من گفت: مردم را چگونه می بینی؟ گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ، شنیده اند که شما دیشب با کسانی که در مسجد بوده اند نماز خوانده اید، به خاطر این جمع شدند تا با آن ها نیز نماز بخوانید، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای عایشه! حصیرت را جمع کن، عایشه رضی الله عنها می گوید: حصیر را جمع نمودم. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم با اینکه متوجه مردم بود شب را گذراند و مردم هم جای خودشان ماندند، عده ای از آنان (الصلاة) می گفتند، تا اینکه پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به نماز صبح رفت، چون نماز صبح پایان یافت روبه مردم نموده و بعد از حمد و ثنا فرمود: ای مردم! به خدا قسم! من شبم را بی خبر از شما نگذرانده ام و بودن شما از من مخفی نمانده بود، لیکن ترسیدم بر شما فرض شود».

و در روایت دیگری آمده است: «ترسیدم از اینکه نماز شب بر شما فرض شود و شما از عهده اش بر نیایید، پس آن اندازه عمل کنید که توان دارید، زیرا خداوند خسته نمی شود، ولی شما خسته می شوید». و در روایتی دیگر چنین آمده که زهری می گوید: «رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وفات یافت و مردم بر این منوال بودند، در خلافت ابوبکررضی الله عنه و اوایل خلافت عمررضی الله عنه نیز بر همین منوال بودند». (۴)

بنده می گویم: تمام این احادیث به صراحت بر مشروعیت نماز تراویح به صورت دسته جمعی دلالت می کنند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن شب ها نماز را پیاپی با جماعت خواند. شب چهارم که ترک نمود ـ همان گونه که در این حدیث آمده ـ منافاتی با ادای آن با جماعت ندارد، زیرا پیامبر الله صلی الله علیه و آله وسلم علتش را چنین بیان نمود: «خَشِیتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَیْکُمْ» «ترسیدم بر شما فرض گردد».

شکی نیست که این ترس با وفات پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم و تکمیل دین برطرف شده است و معلول (ترک جماعت) نیز برطرف می گردد و حکم (مشروعیت تراویح با جماعت) باقی می ماند. بدین سبب بود که عمربن خطاب رضی الله عنه آنرا احیا نمودند ـ چنانکه گذشت و دوباره نیز خواهد آمد ـ و جمهور علما نیز بر همین نظریه اند.

4- از حذیفه بن یمان رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در شبی از رمضان بر کلبه ای از شاخه های نخل یک سطل آب ریخت، سپس برای نماز ایستاده و گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ (سه مرتبه) ذَا الْمَلَکُوتِ وَالْجَبَرُوتِ وَالْکِبْرِیَاءِ وَالْعَظَمَةِ» سپس سوره ی بقره را خوانده و به رکوع رفت، و رکوعش مانند قیامش طولانی بود و در رکوع به اندازه ی قیام «سبحان ربی العظیم، سبحان ربی العظیم» می گفت، سپس سر را از رکوع بلند نموده و به اندازه رکوع ایستاده و فرمود «لربی الحمد»، سپس سجده نموده و به اندازه ی قیامش در سجده مکث کرده و «سبحان ربی الاعلی» می گفت، سپس سر را از سجده بلند نموده و بین دو سجده به اندازه ی سجده نشسته و «رب اغفرلی، رب اغفرلی» می گفت، سپس به سجده رفته و در سجده به اندازه ی قیام مکث نموده و «سبحان ربی الاعلی» می گفت. بدین ترتیب چهار رکعت نماز خواند که در آنها سوره های بقره، آل عمران، نساء، مائده و انعام را خواند. این نماز ادامه داشت تا اینکه بلال آمده و به وی خبر داده که وقت نماز صبح فرا رسیده است. (۵)

(ج)

 دلیل فضیلت تراویح، روایتی است که ابوذررضی الله عنه نقل می نماید؛ وی چنین می گوید: « روزه گرفتیم، رسول خدا ص برای ما نماز نخواند، تا اینکه هفت شب از ماه رمضان باقی ماند، آن گاه برای ما تا یک سوم شب نماز گزارد، سپس در شب ششم با ما نماز نخواند، ولی پنج شب به آخر مانده با ما نماز خواند یا اینکه نیمی از شب گذشت، گفتیم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چه می شد که بقیه ی شب ها را نیز با ما نماز می خواندی؟ فرمود: هر کس با امام نماز شب گزارد تا اینکه نماز تمام شود، برای او ثواب قیام تمام شب نوشته می شود، سپس برای ما نماز نخواند تا اینکه سه شب از ماه باقی ماند، آن گاه برای ما نماز اقامه نمود و خانواده و همسرانشان را نیز فراخواند و با ما نماز شب گزارد تا اینکه از فوت «فلاح» ترسیدیم، گفتم: فلاح چیست؟ فرمود: سحری. (۶) 

آنچه در این حدیث مورد نظر بوده و از آن دلیل می گیریم جمله ی «من قام مع الامام»، هر کس که با امام نماز شب گزارد، می باشد. زیرا این به طور واضح بر فضیلت نماز شب در رمضان به همراه امام دلالت دارد. و این حدیث آنچه را که ابوداوود در «المسائل» صفحه ی 62 ذکر کرده تأیید می نماید؛ که ایشان گفته است: شنیدم که به امام احمد گفته شد: نزد شما اگر کسی در رمضان با جماعت نماز بخواند پسندیده تر است یا به تنهایی؟ فرمود: با مردم نماز بخواند، و نیز از ایشان شنیدم که فرمود: این را می پسندم که فرد با امام نماز تراویح بخواند و نیز به همراهش وتر بخواند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: وقتی با امام نماز شب می گزارد، تا نماز تمام و یا از نماز فارغ شود، خداوند برایش ثواب بقیه شب را می نویسد.

همانند وی ابن نصر این مطلب را از احمد در صفحه ی 91 ذکر نموده است. سپس ابوداوود می گوید: به امام احمد گفته شد ـ در حالیکه من هم می شنیدم ـ: آیا فرد می تواند نماز شب یعنی تراویح را در آخر شب بخواند؟ گفت: نه، روش مسلمانان برای من محبوب تر و پسندیده تر است.(۷)



 (۱) این حدیث را بیهقی 2/495 روایت نموده و گفته است که مرسل حسن است. آری این حدیث به صورت متصل از طریق دیگری از ابوهریرهt با سندی بدون اشکال در متابعات و شواهد روایت شده که آن را ابن نصر در قیام اللیل صفحه ی90 و ابوداوود 1/217 و بیهقی روایت نموده اند.

 (۲) این حدیث را ابن ابی شیبه در المصنف 2/90/2، ابن نصر در صفحه ی 89 و نسائی 1/238، احمد 4/272 و فریابی در بحث چهارم و پنجم کتاب الصیام 72/2-73/1 روایت نموده اند. سند این حدیث صحیح است و حاکم آن را در 1/440 صحیح دانسته است.

(۳) این حدیث را امام احمد 3/199-212-291 و ابن نصر در صفحه ی 89 با دو سند صحیح روایت نموده اند و طبرانی در الاوسط همانند آن را روایت نموده است چنانکه در الجمع 3/173 نیز آمده است. گمان می کنم در صحیح مسلم نیز آمده است. به آن مراجعه شود.

 (۴) این حدیث را بخاری 3/8-10،4/203،205، مسلم 2/177،178،188،189، ابوداوود 1/217، نسائی 1/238، فریابی در الصیام 73/2، 74/1ـ 75/1و ابن نصر و احمد 6/61، 169، 1777، 182، 232، 267 روایت نموده اند. الفاظ از دو امام اخیر است. آنچه در روایت آمده که «والامر علی ذلک» (مردم بر همین منوال بوده اند)، حافظ ابن حجر می گوید: یعنی بر منوال ترک جماعت در تراویح، و من می گویم: بهتر این است که گفته شود یعنی بر نماز خواندن با جماعت به صورت متفرق، چنانکه اول حدیث بر این دلالت دارد، یعنی آنها همواره آن نماز را با جماعت می خواندند، اما پشت سر چند امام ، و تأیید این مطلب در حدیث احیای این سنت توسط عمر خواهد آمد.

(۵) این حدیث را ابن ابی شیبه 2/90/2، ابن نصر صفحه ی 89-90، نسائی 1/246، احمد 5/400 و از آن ترمذی 1/303 از طریق طلحه بن یزید انصاری از حذیفه روایت نموده اند که در روایت بعضی از آنها الفاظ زیادتری وجود دارد، و نیز ابن ماجه 1/290 و حاکم 1/271 روایت نموده اند. حاکم آنرا صحیح دانسته و ذهبی نیز تاییدش نموده است و راویان آن ثقه اند، ولی نسائی آنرا معلول دانسته و گفته که مرسل است، زیرا طلحه بن یزید به نظرش از حذیفه چیزی نشنیده است. ولی بنده می گویم که آنرا عمروبن مره از ابوحمزه که همان طلحه بن یزید باشد و آواز فردی از قبیله ی عبس که به نظر شعبه، صله بن زفر است و او از حذیفه روایت نموده است. این روایت را نیز ابوداوود 1/139/140، نسائی 1/172، طحاوی در مشکل الآثار 1/308، طیالسی 1/115، بیهقی 2/121ـ122، احمد 5/398 و بغوی در حدیث علی بن جعد با سند صحیح 1/4/2 روایت نموده اند و امام مسلم نیز 2/182 از طریق مستورد بن احنف با مقداری زیادت و کاستی، تغییری از صله بن زفر روایت نموده است.

(۶) این حدیث را ابن ابی شیبه 2/90/2، ابوداوود 1/217، و ترمذی 2/72-73 روایت نموده و آنرا صحیح دانسته است. و نسائی 1/238، ابن ماجه 1/397، طحاوی در شرح معانی الاثار 1/206، ابن نصر در صفحه ی 891 و فریابی 71/1-72/2 و بیهقی 2/494 روایت نمودند و سندهایشان صحیح است.

(۷) مقصود شان این است که در اول شب و با جماعت خواندن تراویح از تأخیر نمودن تا به آخر شب و تنها خواندن بهتر است، گرچه برای تأخیر خواندن فضیلت خاصی وجود دارد ولی با جماعت خواندن بهتر است، زیرا در آن شبهایی که پیامبر با مردم در مسجد نماز خواند همان گونه که در حدیث عایشه و غیره ذکر شد با جماعت بوده است. بدین سبب است که از زمان عمر تا به حال مسلمانان به این روش عمل کرده اند.

پیش گفتار نویسنده کتاب صلاة التراویح

                  صلاة التراویح (2) 

  

پیش گفتار نویسنده 

  

ستایش خداوند را که فرمان برداری پیامبر را دلیل محبتش قرار داده و خود که صاحب عزت و بزرگواری است فرموده:  

 قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿31﴾[ عمران ].

«بگو اگر خداوند را دوست دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد».

درود و سلام بر سرور و الگوی ما؛ محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم که طبق روایتی صحیح فرموده است:

«صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»(1) 

(نماز گذارید آنگونه که می بینید من نماز می گذارم).

سلام بر خاندان و یاران پیامبر که دوستداران، پیروان واقعی، و پاسداران ورسانندگان احادیثش به ما بوده اند و نیز بر کسانی که از پیروان آن بزرگان و روندگان راهشان تا به روز قیامت هستند.

اما بعد. این دومین اثر از کتابچه های شش گانه ای است که کتاب (تسدید الاصابة الی من زعم نصرة الخلفاء الراشدین و الصحابة) را تشکیل می دهند، موضوع کتابچه ی اول، بیان تهمت ها و اشتباهات آن دسته از نویسندگانی بود که تلاش کرده اند دیدگاه های ما را در اثری به نام (الاصابة فی نصرة الخلفاء الراشدین و الصحابة) رد نمایند، که به حق نرسیده و ناکام مانده اند.

چنانکه در کتاب مذکور ـ که هر گاه چاپ و نشر می شود از نظر علما با وجود سلیقه های مختلف مورد قبول و پذیرش قرار می گیرد ـ بیان نموده ام. چون در آن با وجود اختصار، بحث هایی مفید و جامع، دلایل قانع کننده، رد منصفانه و نقد معتدلانه وجود دارد و از مقابله به مثل چشم پوشی شده است.

از خداوند تبارک و تعالی خواهانم که آن را از من پذیرفته و جزو ذخیره ی اعمالم در روز قیامت بگرداند.
  یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿88﴾â إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴿89﴾
 [شعراء].

«روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی رساند، مگر کسی که به حضور خداوند با قلبی سالم آمده باشد».

در اینجا برای خوانندگان محترم اثر دوم از کتابچه های پنج گانه ای را که وعده داده بودم، تقدیم می کنم.

آن کتابچه ها عبارتند از:

1- صلاة التراویح   2- صلاة العیدین فی المصلی هی السنة 3- البدعة 4- تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد 5- التوسل انواعه و احکامه

در این کتابچه درباره ی نماز تراویح به طور عموم و تعداد رکعت های آن به طور خاص بحث می کنیم، بدین خاطر که نویسندگان مذکور در صفحه ی 6 کتاب شان گمان نموده اند که بیست رکعت از کردارهای خلفای راشدین به جز ابوبکر صدیق رضی الله عنه می باشد. چنانکه آنان در صفحه ی 12 تراویح را به عمر فاروق رضی الله عنه نسبت داده اند، و غالب گمانم بر این است که مقصودشان برگزاری مجدد جماعت در تراویح باشد. در صفحه 40 از عز بن عبدالسلام نقل نموده اند که نماز تراویح را از بدعت های مستحبی قرار داده است. در حالی که مقصود ابن عبدالسلام از نماز تراویح ـ با این کلی گویی ـ همان تجمع مردم و گزاردن  بیست رکعت است. (2)

نویسندگان مذکور در صفحه ی 9 عبارتی را نوشته اند که از آن چنین برداشت می شود که ایشان افزون بر هشت رکعتِ ثابت را بدعت نمی دانند، و معلوم می شود که مقصودشان از نوآوری و بدعتی که به امیرالمؤمنین عمرفاروق رضی الله عنه نسبت می دهند همان جمع مردم بر نماز تراویح است! فرقی ندارد که مقصود آنان از نو آوری و بدعت همین مطلب باشد یا چیزی عام تر از آن، زیرا معتقدیم که عمر رضی الله عنه چیزی جدید را در این نماز به وجود نیاورده است، نه در برگزاری آن با جماعت و نه در بیست رکعت، بلکه وی در این مورد، بهترین نمونه ی، یک مؤمن کاملاً تابع و پیرو سنت پیامبر می باشند. به این نیز معتقدیم که بیست رکعت از هیچ یک از خلفای راشدین ثابت نیست. بر ما ضروری است که این حقیقت را برای مردم بیان کنیم تا کسی به آنچه این نویسندگان به امیرالمؤمنین نسبت داده اند فریب نخورد، اگر چه آنان این را بدعتی خوب دانسته اند، زیرا علما یقین دارند که پیروی از پیامبرص بهتر است از عمل کردن به بدعت، گرچه تصور شود که در بدعت چیز خوبی هم وجود دارد.

عبدالله بن مسعود م فرموده است: «الْقَصْدُ فِی السُّنَّةِ خَیْرٌ مِن الِاجْتِهَادِ فِی الْبِدْعَةِ»(3) 

«میانه روی در سنت بهتر از کوشش در بدعت است».

از شگفتی ها، ستم و سرکشی نویسندگان است که با آنکه خودشان امیرالمؤمنین را به بدعت گذاری متهم نموده اند ـ چنانکه به تفصیل بیان داشتیم ـ ما را نیز متهم کرده اند که عمر رضی الله عنه را بدعت گذار نامیده ایم!

در کتاب شان در این باره عبارت های متعددی یافت می شود که در صفحه ی (8-9) تألیف اولمان، یکی از آن عبارت ها را نقل نموده و آن را طوری رد نمودیم که در اینجا نیازی به ذکر دوباره ی آن نیست. آنان تنها به این اتهام باطل بسنده نکرده اند، بلکه سخنانی را افزوده اند که این باطل را نزدشان آسان جلوه می دهد و به دروغ چنین گمان نموده اند که ما عمررضی الله عنه را لعنت نموده ایم!! از گفتن این سخنان بیهوده و حتی سبک تر از آن به خداوند پناه می بریم! علاوه بر این، ما را متهم نموده اند که همه ی گذشتگان را لعنت می کنیم!! در صفحه 10 کتاب شان گفته اند: ای گمراه قرار دهنده ی گذشتگان! و نیز در صفحه ی 8 گفته اند: ایشان اول و آخر این امت را لعنت می نمایند.

â إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ ﴿156﴾  [بقره].

(از خداییم و به او بر می گردیم)

â حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿173﴾   [آل عمران].

(خدا ما را بس است و چه نیک پشتیبانی است)  

سوگند به خدا! من از این نویسندگان کسی را در تهمت زدن به بی گناهان جسورتر ندیده ام! خداوند آنان را اصلاح کند و به راه راست هدایت دهد. چه قدر حال ما و آنان به آنچه که شاعر گفته است، شباهت دارد:

غیری جنی و انا المعذب فیکم       

                               فکأننی سبابة المتندم

دیگری جنایت کرده و من در بین شما گرفتار عذابم، گویا من انگشت فرد پشیمان هستم».

و بهتر از آن، این شعر صادق می آید:

فکلفتنی ذنب امرئ و ترکته  

                  کذی العُرّ یکوی غیره و هو راتع

(گناه دیگری را بر دوش من می نهی و آن را رها می کنی، همچون شتری که بیماری دارد؛ او می چرد و شتر دیگری داغ می شود).

کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:

1- سخنی چند درباره ی استحباب جماعت در تراویح.

2- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بیشتر از یازده رکعت تراویح نخوانده است.

3- بسندگی پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر یازده رکعت، دلیلی بر جایز نبودن بیش از آن است.

4- عمر فاروق  رضی الله عنهسنت جماعت در تراویح را احیا کرد به خواندن یازده رکعت دستور داد.

5- از هیچ یک از یاران پیامبرص ثابت نیست که بیست رکعت تراویح خوانده باشند.

6- ضرورت پی بندی به یازده رکعت و دلیل آن.

7- چگونگی نماز وتر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم .

8- تشویق بر برگزاری خوب نماز و پرهیز از برگزاری بد آن.

افزون بر این ها، بحث هایی جزیی و فوایدی فقهی و حدیثی دیگری نیز ذکر شده که خواننده ی محترم خواهد دید. از خداوند متعال می خواهم که به بنده در آنچه درباره ی تراویح و دیگر موضوعات نوشته ام توفیق رسیدن به حق را عنایت فرماید، آنرا برای ذات خویش خالص قرار دهد و به وسیله ی آن ها فایده ای نصیب برادران دینی ام نماید  که او بس نیک و مهربان است.  

دمشق- شنبه 4/9/1377 هجری قمری-  

محمد ناصرالدین آلبانی



 (1) بخاری و مسلم روایت نموده اند.

 (2) همین مطلب را علمای بسیاری بیان نموده اند از جمله، قسطلانی در شرح بخاری 5/4.

 (3) این اثر صحیح است، دارمی 1/72، بیهقی 3/19 وحاکم 1/103 آن را روایت نموده اند و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی نیز تأئیدش نموده است.