نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

عمر سنت جماعت در تراویح را احیا کرد

صلاة التراویح (11) 

 

عمر فاروق رضی الله عنه سنت جماعت در تراویح  

را احیا کرد و به خواندن یازده رکعت دستور داد 

پیش تر متذکر شدیم که مردم بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز تراویح را در مسجد به صورت پراکنده گزارده و به امام های گوناگون اقتدا می کردند در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه و اوایل خلافت عمر رضی الله عنه نیز بر این منوال بود، تا اینکه عمر رضی الله عنه آنها را پشت سر یک امام جمع نمود. عبدالرحمن بن عبدالقاری می گوید: «در شبی از رمضان با عمر بن خطاب رضی الله عنه به مسجد رفتم، مردم به طور پراکنده و متفرق مشغول نماز بودند، فردی تنها نماز می خواند و دیگری برای گروهی امامت می داد. عمر رضی الله عنه گفت: به خدا قسم! به گمانم اگر همه را پشت سر یک امام جمع کنم بهتر خواهد بود، سپس شب دیگری با عمر رضی الله عنه به مسجد رفتم در حال یکه مردم پشت سر امامشان نماز می خواندند، عمر گفت: این بدعت نیکی است، ولی نمازی که نمی خوانند و می خوابند بهتر است از نمازی که می خوانند، (1)منظورش نماز آخر شب (تهجد) بود، زیرا مردم اول شب تراویح می خواندند». (2)

باید دانست در میان متأخرین از این قول عمر رضی الله عنه «نعمت البدعه هذه» (این بدعت خوبی است) استدلال به دو چیز شایع است:

1ـ جماعت در نماز تراویح بدعتی است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نبوده است، و این اشتباه بزرگی است. ما بنابر واضح بودن مطلب سخن را به درازا نمی کشانیم. در ابطال این سخن همان احادیث گذشته که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سه شب از رمضان با جماعت تراویح خوانده است کافی است، و ترک آن تنها برای ترس از فرض شدن بودن است.

2ـ بعضی از بدعت ها قابل ستایش اند، و با این، عمومیت قول پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «کل بدعة ضلالة» (هر بدعتی گمراهی است) و احادیث دیگری از این نوع را تخصیص داده اند. این استدلال نیز باطل است و حدیث «کل بدعة ضلالة» همچنان بر عمومیتش باقی است. چنانچه ان شاء الله تعالی در کتابچه ی خاصی که درباره ی بدعت به معنای شرعی را اراده نداشته است که همان به وجود آوردن چیز جدیدی است که قبلاً در دین نبوده است، زیرا برایتان واضح گشت که عمر رضی الله عنه نه تنها چیز جدیدی را در دین به وجود نیاورد، بلکه از بدعت یکی از معانی لغوی آن است، یعنی اظهار نمودن چیز جدیدی که قبلاً معروف و مشهور نبوده است. شکی نیست که تراویح با جماعت پشت سر یک امام ـ چنانکه قبلاً نیز بیان شد ـ در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه و اوایل خلافت عمر رضی الله عنه رایج نبوده است، که از این لحاظ چیز جدیدی است، ولی از لحاظ مطابقت با عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، سنت است و بدعت نیست. بدین سبب است که عمر س آن را به نیکی توصیف نمود.

علمای محقق نیز در توضیح قول عمر رضی الله عنه همین مطلب را یادآور شده اند: علامه عبدالوهاب سبکی در «اشراق المصابیح فی صلاه التراویح»(3)به نقل از الفتاوی می گوید: ابن عبدالبر گفته است: عمر رضی الله عنه چیز جدیدی به جز سنت و مورد پسند پیامبر را رواج نداده است. چیزی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را از مداومت بر آن بازداشت، همان ترس از فرض شدن بر امت بوده است، نه غیر آن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به مؤمنین مهربان و نرم دل بود. ولی چون عمر رضی الله عنه از گفته ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در فرایض سرپیچی نمی کرد در سال چهارده هجری، جماعت پشت سر یک امام در نماز تراویح را احیا و به مردم دستور برپایی آن را داد. این چیزی است که خداوند در ذخیره ی اعمال ثبت و جزو فضایلش گردانیده است. این الهام نصیب ابوبکر س نگردید، گرچه در مجموع ایشان از عمر رضی الله عنه بهتر و در امور خیر پیش گام تر بود. هر یک از شیخین فضایل منحصر به فرد خویش را داراست که رفیقش از آن عاری است.

علامه سبکی می گوید: اگر نماز تراویح مطلوب نبود، می بایست همانند نماز رغایب در شب نیمه ی شعبان و نماز شب اولین جمعه ی رجب، بدعت سیئه قلمداد می شد، و بطلان و انکار نماز تراویح جزو بدبهیات دینی می بود. علامه ابن حجر هیتمی در فتاوایش چنین می گوید: اخراج یهودیان  و مسیحیان از جزیره العرب و جنگ با ترکان، چون به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفته است، بدعت نمی باشد، گرچه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صورت نگرفته اند. منظور از گفته ی عمر رضی الله عنه درباره ی نماز تراویح «نعمت البدعة هذه»، بدعت لغوی است، یعنی اظهار کاری که معروف و مشهور نبوده است. کلمه ی بدعت در جاهای متعددی به این معنا به کار رفته است، چنانچه در قرآن آمده: «قل ما کنت بدعاً من الرسل» [احقاف/9]. (بگو: در امر رسالت، بی سابقه نبوده ام).

علمایی که بدعت را به بد و نیک تقسیم نموده اند، مقصودشان همان بدعت لغوی است، و کسانی که هر بدعتی را گمراهی قرار داده اند، مقصودشان، بدعت شرعی و اصطلاحی می باشد. آیا نمی بینید که صحابه رضی الله عنهم و پیروان واقعی شان، اذان برای غیر نمازهای پنجگانه مانند عیدین را انکار می کنند، گرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این باره ممانعتی نیامده است. واستلام دو رکعن شامی و نماز بعد از سعی بین صفا و مروه را قیاس بر طواف ثابت ننموده و مکروه دانسته اند.

لذا ترک هر عملی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با وجود تقاضا و زمینه، انجام نداده باشد، سنت و انجام آن بدعت سیئه و گناه می باشد. این که ما تقاضا و زمینه را ذکر می کنیم تا اخراج یهودیان از جزیره العرب و جمع آوری قرآن و نیز آنچه را که پیامبر ص بنا بر وجود علت و مانع ترک کرده است، همانند جماعت در تراویح، از معنای بدعت بیرون شود، زیرا عدم وجود ذملانع در تقاضای کامل داخل می شود.(4)



 (1) ابن حجر می گوید: این تصریحی است از عمر بن خطاب س به اینکه نماز آخر شب بهتر از نماز اول شب است. ولی در این قول عمر س اشاره ای است به اینکه نماز شب به تنهایی خواندن بهتر از نماز با جماعت است، ولی بنده (آلبانی) می گویم که با جماعت خواندن بهتر از انفرادی خواندن در آخر شب می باشد. چنانچه توضیح آن در صفحات پیشین گذشت.

(2) این روایت را امام مالک در الموطا 1/136ـ 137 و از ایشان بخاری 4/203 و فریابی 73/2 ـ 74/1ـ2 روایت نموده اند. ابن ابی شیبه نیز 2/91/1 همانند این روایت به جز جمله ی (نعمت البدعة هذه) را روایت نموده است. و ابن سعد 5/42 و فریابی با  سند دیگری 74/2 با لفظ (ان کانت هذه بدعة لنعمت البدعة) یعنی اگر بدعت این باشد پس بدعت خوبی است، روایت نموده اند. راویان سند آن به جز نوفل بن ایاس ثقه اند، درباره ی ایشان حافظ در التقریب می گوید: «مقبول» یعنی هنگامی که راوی دیگری نیز همانند شان روایت نماید مورد قبول است. ورنه حدیثش بی اعتبار است، چنانکه ایشان در المقدمه نیز درباره وی چنین گفته است.

 (3) اشراق المصابیح فی صلاة التراویح 1/168.

 (4) الابداع فی مضار الابتداع صفحه ی 22ـ 24.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد