نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

ایرادها و پاسخ ها در باره یازده رکعت

صلاة التراویح (7) 

 

ایرادها و پاسخ ها در باره یازده رکعت تراویح 

از بحث های گذشته روشن شد که افزودن بر یازده رکعت در تراویح جایز نیست. برای بهره مندی بیشتر ایراداتی را ذکر می کنیم که برخی مطرح می کنند تا خواننده با پاسخ ها آشنا شود:

ایـــــــــــراد اول

ایراد علما در این باره، دلیلی بر عدم ثبوت تعداد معینی در رکعت های تراویح است. این روشن است که علما درباره ی تعداد رکعت های تراویح آرا مختلفی دارند، چنانکه بعداً ذکرش خواهد آمد. شاید کسی بگوید وجود این اختلاف، دلیلی بر عدم وجود روایت درباره ی رکعت های تراویح است، زیرا اگر روایت ثابتی وجود داشت اختلاف نظری به وجود نمی آمد. سیوطی در الحاوی (1)این ایراد را چنین بیان نموده است: «علما درباره ی تعداد رکعت های تراویح اختلاف نموده اند و اگر این کار از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت می شد، همانند تعداد رکعت های وتر و سنت های روزانه پس در آن اختلاف نمی کردند.(2)

جـــــــــــــواب: این را می پذیریم که سبب بعضی از اختلافات، نبودن روایت است. اما جای بسی تعجب است که سیوطی چنین گفته ای را به عنوان قانون کلی بیان نموده است، زیرا از گفته ی سیوطی چنین استنباط می شود که اختلاف فقط یک سبب دارد، و آن نبودن روایت است، در حالی که واضح است که سبب بسیاری از مسائل اختلافی، نبودن روایت نیست، بلکه علت های دیگری است، همانند نرسیدن روایت به امامی که بر خلاف آن روایت اظهار نموده است، یا از طریق سندی به ایشان رسیده که حجت نبوده است، یا با سند صحیحی به ایشان رسیده ولی آن امام این حدیث را بر خلاف امام دیگری فهمیده است. افزون بر این که برای اختلافات، علل و اسباب دیگری نیز وجود دارد که علما آنها را بیان نموده اند. پس روشن شد که اختلافات فقط یک سبب ندارند بلکه ـ همان گونه که دیدید ـ دارای علل و اسباب زیادی می باشند. آیا نمی بینید در مسائل بسیاری، با وجود روایت های صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، باز هم اختلاف دارند. همان گونه که این موضوع نزد علمای فقه و حدیث واضح است برای این یک مثال بیان می نماییم؛ «بلند کردن دست ها در نماز هنگام رفتن به رکوع و بلند شدن از رکوع، تمام علما و مذاهب مختلف به جز احناف بر مشروعیت آن اتفاق نظر دارند، با وجود آنکه حدود بیست حدیث صحیح در این باره آمده است. در بعضی از این روایات آمده که ابوحمید ساعدی رضی الله عنه در حضور ده صحابی روش نماز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را با بالا بردن دست ها بیان نمود، و چون فارغ شد ـ چنانچه در روایت بخاری آمده است ـ همه گفتند: راست می گویی، نماز رسول خدا ص چنین بوده است.

هنگامی که از امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ درباره ی عمل نکردنش به احادیث رفع یدین سؤال شد، گفت: در این باره حدیث صحیحی از رسول الله ثابت نیست. این سخن را امام در ماجرای معروفی که بین او و یکی از محدثین رخ داد، گفته است. علمای احناف نیز در کتاب هایشان ذکر نموده اند. اگر از اسناد روایات مذکور که درباره ی رفع یدین آمده است امام ابوحنیفه رحمه الله باخبر بود محال بود که چنین حرفی بزند! این خود بزگترین دلیلی است که علت اختلاف در این مسئله، نبودن روایت یا عدم ثبوت آن نیست، بلکه سبب اختلاف، نرسیدن حدیث با سند صحیح به ایشان می باشد. چنانچه خود امام ابوحنیفه رحمه الله چنین فرموده است. (3)

این یکی از مثال های فراوان و مشهور نزد حدیث شناسان است.

آری! می گویم: همان گونه که اختلاف در مسئله ی رفع یدین و همانند آن بر نبودن روایت ثابت دلالت ندارد، اختلاف درباره ی تعداد رکعت های تراویح نیز بر این دلالت نمی کند که حدیث صحیحی در این موضوع وجود ندارد، زیرا در این باره حدیث صحیح موجود می باشد. پس هرگز جایز نیست که حدیث صحیح را بنابر وجود اختلاف در این موضوع رد کنیم، بلکه واجب است همیشه اختلافات را با ارجاع به قرآن و سنت از بین ببریم تا اینکه به این گفته ی خداوند عمل شود که:

(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ) [نساء/65].

«قسم به پروردگارت! هرگز مؤمن نمی گردند تا اینکه تو را حَکَم و داور قرار دهند در آن مسائلی که با هم اختلاف دارند، سپس از داوری تو در دل هایشان تنگنایی نیابند و کاملاً تسلیم گردند».

و نیز به این گفته ی خدا عمل گردد:

فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )  [نساء/59].

«اگر درباره ی چیزی اختلاف نمودید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و نیک فرجام تر است». 

ایـــــــــــراد دوّم

افزودن بر روایت تا هنگامی که ممنوعیتی نباشد رواست.

شاید کسی بگوید: قبول داریم که ثابت شده پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یازده رکعت تراویح خوانده است، و این نیز برای ما ثبات شده که حدیث بیست رکعت ضعیف است. لیکن مانعی در افزودن بر آن نمی بینیم، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آن نهی ننموده است.(4)

(در جواب این ایراد) باید گفت: عبادات در اصل، توفیقی اند و بدون ثبوت از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت نمی گردند، این یک اصل متفقه علیه میان علما است، که گمان نمی کنم هیچ عالم مسلمانی با آن مخالف باشد، زیرا اگر این اصل نبود، برای هر مسلمانی جایز بود بر رکعت های نمازهای سنت و حتی فرایض که تعداد آن ها از عمل مستمر و دایمی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ثابت است، نیز بیفزاید. تنها بدین گمان که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از افزودن بر آن ها منع نکرده است. بطلان این سخن آن اندازه روشن است که به درازا کشیدن بحث نیازی نیست، بویژه که در صفحات گذشته به تفصیل توضیح داده ایم که ممنوعیت افزودن بر نماز تراویح، بهتر و شایسته تر بوده است نسبت به افزایش سنت ها و فرایض. امیدوارم که این مطلب را به یاد داشته باشید.

ایـــــــــــــــراد سـوّم

تمسک جستن به روایت های عام و مطلق: بعضی به روایت های عام و مطلقی که بر زیاد خواندن نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بدون رکعت های مشخص ترغیب می نماید، استناد می کنند همانند وقتی که ربیعه پسر کعب از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تقاضای همراهی در بهشت نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مرا با افزایش سجده ات یاری بده»(5) و یا مانند حدیث ابوهریره رضی الله عنه که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به قیام در رمضان تشویق می نمود... و یا دیگر احادیثی که به طور مطلق و عام بر مشروعیت نماز به هر اندازه که نمازگزار بخواهد دلالت دارد. 

جـــــــــــــــواب

(در جواب این ایراد) باید گفت :

اولا: این نوع تمسک جستن و دلیل آوردن کاملاً واهی و بی اساس است، این ایراد نیز همانند ایراد گذشته از آن هایی است که ارزش بیان ندارد، زیرا عمل به مطلق ها و عام ها وقتی گنجایش دارد که شریعت آن ها را مقید نکرده باشد؛ اگر شریعت حکم مطلقی را مقید کرده باشد، واجب است بدان قید عمل گردد و نباید به مطلق بودن آن اکتفا کرد. وقتی مسئله ی مورد بحث ما یعنی نماز تراویح از نفل های مطلق نیست، و از نمازهایی است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنرا مقید نموده است ـ چنانچه در اول این فصل گذشت ـ بنابراین رها کردن آن قید و تمسک جستن به روایت های مطلق جایز نیست. این گونه افراد مانند کسی اند که نماز می خواند، ولی با نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که طبق احادیث صحیح، ثابت شده است از لحاظ کمی و کیفی مخالفت می کند و گفته ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «صلوا کما رأیتمونی اصلی» (یعنی نماز بگزارید همان گونه که دیدید من نماز می گزارم) را فراموش کرده است، و از این گونه احادیث مطلق دلیل می آورد.

یا مانند کسی اند که نماز ظهر را پنج رکعت و سنت صبح را چهار رکعت می خواند و یا همانند فردی که در هر رکعت، دو رکوع و چندین سجده می نماید. اشتباه این نوع اعمال بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. بدین سبب علامه علی محفوظ در الابداع(6) بعد از نقل اقوال علمای مذاهب اربعه (رحمهم الله) در این باره که اگر چیزی را پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با وجود زمینه و تقاضای عمل، ترک کند، آن ترک سنت است و انجام آن بدعت سیئه است، می گوید: دانستی که استناد به روایت های عام و چشم پوشی از بیانات عملی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ترک آن ها، پیروی از متشابهاتی به حساب می آید که خداوند نهی نموده است. اگر بر روایت های عام و مطلق اعتماد کنیم و از بیانات و قیدها صرف نظر نماییم، همانا درب بزرگی از بدعت باز خواهد شد که بستن آن ممکن نباشد، و بدعت گرایی در دین حد و مرزی نداشته باشد. علاوه بر آنچه گذشت چند مثال در این باره بیان می دارم؛ اول حدیثی که طبرانی روایت کرده: «الصلاه خیر موضوع» (بهترین چیزی که جعل می شود نماز است)، اگر به عمومیت این حدیث استناد نماییم، چگونه می توان گفت که نماز رغایب بدعت سیئه است؟! و چگونه نماز شعبان بدعت سیئه می گردد، در حالی که در عمومیت این حدیث داخل می شوند؟! چنانچه خواهد آمد علما در بدعت سیئه بودن این دو تصریح نموده اند.

ثانــــــیا: خداوند می فرماید: âوَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ  á [فصلت: 33].

(گفته ی چه کسی بهتر است از کسی که به سوی خدا دعوت نماید و عمل نیک انجام دهد) و این گفته ی خداوند که می فرماید: â ..اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا á [احزاب/41]. (خداوند را بسیار یاد کنید)، اگر فردی بگوید: اذان برای نماز عیدین، خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی و تراویح مستحب است، و ما بگوییم: چگونه؟ در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم انجام نداده و به انجامش نیز دستور نداده است، حتی در طول زندگی مبارکشان آن را ترک نموده است؟! و او در جواب بگوید: مؤذن دعوتگر به سوی خدا و ذاکر او است، چگونه می توان برایش دلیل آورد و چگونه می توان بدعتش را باطل نمود!؟

ثالــــــثا: خداوند متعال می فرماید: «ان الله و ملئکته یصلون علی النبی» اگر عمل به عام صحیح بود، به یقین درست بود که با درود و سلام فرستادن برپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در قیام، رکوع، حالت اعتدال، سجود و دیگر جاهای نماز که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آن ها دستور خواندن درود را نداده است، نزدیکی به خدا حاصل شود! شما بگویید چه کسی چنین تقربی را جایز می داند؟ چگونه چنین نمازی با چنین صفتی، عبادتی معتبر محسوب می شود؟ و چگونه چنین کاری صورت خواهد گرفت در حالی که در روایت بخاری آمده: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده: «صلوا کما رأیتمونی أصلی» 

(7) (نماز بگزارید همان گونه که دیدید من نماز می گزارم).

رابـــــعا: در حدیثی صحیح آمده است: زمینی که به وسیله ی آب باران و یا چشمه آبیاری می شود و یا دیمی باشد در آن زکات یک دهم (عشر) واجب است، و زمینی که با کشیدن آب از چاه آبیاری شود در آن نصف عشر یعنی یک بیستم واجب می گردد، اگر فردی عموم این حدیث را بگیرد، در تمام زراعت ها بدون نصاب معین زکات واجب می گردد و قائلین به نصاب معین در زراعت ها هیچ دلیلی بر عدم وجوب زکات به جز این اصل ندارند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وقتی زمینه ی انجام کاری بود اما آن را انجام نمی داد، ترک آن سنت و انجام آن بدعت است. (8)



 (1) الحاوی 1/74.

(2) گرچه سیوطی این قول را یکی از علل رد حدیث ضعیف مذکور یعنی بیست رکعت تراویح ذکر نموده است، ولی در حقیقت از این لازم می آید حدیث صحیحی که از رسول خدا ص روایت شده تراویح یازده رکعت است خود سیوطی و دیگر علما تصحیحیش نموده اند. نیز رد شود بدین سبب این گفته ی سیوطی را در اینجا ذکر کردم و جوابش را بیان نمودم تا افراد بی علم فریبش را نخورند.

(3) باید گفت این دلیل که روایت فقیه به وقت تعارض بر روایت غیر فقیه ترجیح دارد بنابر دو دلیل بی اعتبار است 1ـ بین اثبات کننده و نفی کننده تعارضی نیست . 2ـ عدم اطلاع از احادیث فراوانی که درباره ی رفع یدین آمده استدلال شده است، احادیثی که حتی بعضی از خلفای راشدین همچون علی بن ابی طالب س از روایان آن می باشند، اما پس از مطلع شدن از این روایات صحیح، آن دلیل نیز بی ارزش می شود.

(4) از این مثالها می توان آنچه را که سیوطی قبلاً بیان نموده بود، یعنی تعداد رکعت های وتر و سنت های روزانه، متذکر شد؛ در این موضوع نیز با وجود نص اختلاف مشهوری وجود دارد: نزد شافعی ها حداقل رکعت وتر یک رکعت می باشد، چنانچه نووی در صفحه ی 14 المنهاج بیان نموده که درست هم هست، زیرا در این باره حدیث صحیحی از پیامبر ص آمده است. چنانچه بعداً خواهد آمد. ولی نزد احناف حداقل وتر سه رکعت می باشد. دیگر اینکه سنت قبل از ظهر نزد شوافع دو رکعت است که درست هم هست، ولی نزد احناف چهار رکعت است و هر یک از این دو نظریه از پیامبر ثابت است. چنانچه در پاورقی های صفحات گذشته ذکر شد روش جمع بین این دو خواهان این مطلب است که رسول خدا ص همیشه چهار رکعت نمی خواند، پس چهار رکعت، مستحب و دو رکعت، سنت است. این یک اختلاف مشهور است در میان علما، ولی نمی دانم که چگونه سیوطی این را برای مسائل متفق علیه مثال زده است.

(5) این حدیث را مسلم در صحیح خودش 2/52 و ابوعوانه در 2/181 روایت نموده اند.

 (6) الابداع فی مضار الابتدع، صفحه ی 25.

 (7) روایت از بخاری.

(8) تفصیل این مطلب در کتابچه ای به نام «البدعه» خواهد آمد و چکیده ی آن در صفحات 48 تا 51 کتابچه ای که در رد کتاب «التعقیب » شیخ حبش نوشته ام نیز آمده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد