نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

بسنده نمودن پیامبر بر یازده رکعت تراویح

صلاة التروایح (6) 

 

بسنده نمودن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر یازده رکعت، دلیلی بر جایز نبودن بیش از آن است 

 

آنچه بیان شد بر ما واضح می گرداند که عمل رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم طبق حدیث صحیح، یازده رکعت در نماز شب بوده است. چون اندکی بیندیشیم روشن می گردد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر این تعداد در طول زندگی، چه در رمضان و غیر آن، استمرار داشته و بر آن نیفزوده است.

اگر بیندیشیم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سنت های تکراری و دایمی، و غیر آن مانند نمازهای باران، خورشید گرفتگی عدد معینی را تعیین نموده است و نزد علما این دلیل قطعی است که افزودن بر آن جایز نیست،(1) پس همین گونه افزودن بر عدد سنت در رکعت های تراویح درست نیست، زیرا تراویح با نمازهای مذکور که پیامبر ص عدد معینی را در آنها الزامی نموده اند وجه مشترک دارد، و افزودن بر آن جایز نیست. هر کس مدعی فرق است دلیل بیاورد، حال که نمی تواند پس طبل پهلوانی نزد.

تراویح از نمازهایی نیست که مطلق باشد و نمازگزار بتواند به اختیار خود بر رکعت هایش بیفزاید.(2) بلکه آن گونه که شافعی ها می گویند این نماز سنت مؤکده است و با فرایض از نظر برگزاری با جماعت شباهت دارد. این نماز از نظر مشابهت مذکور و نیفزودن بر آن از دیگر سنت ها مستحق تر و اولی تر است. بدین سبب شافعی ها خواندن چهار رکعت در تراویح با یک سلام را جایز دانسته اند، چون به گمانشان در حدیث نیامده است.(3) و چنین دلیل آورده اند که تراویح با جماعت، به فرایض مشابهت دارد، پس ایجاد تغییر در آن بر خلاف آنچه وارد شده است، جایز نیست. (4)بنگر که چگونه از خواندن چهار رکعت با یک سلام را ممنوع دانسته اند، حال آنکه در هر دو (چهار رکعت با دو سلام و چهار رکعت با یک سلام) ثابت است، زیرا چهار رکعت با یک سلام نزد آنها عوض کردن حکمی است که در این باره آمده است. پس آیا ما حق نداریم که با همین دلیل افزودن بر یازده رکعت را ناجایز بدانیم، در عین حال که هرگز در سنت صحیح، ثابت نشده و اصلی ندارد؟ خدایا چنین است.

این ممنوعیت بهتر و مناسب تر است، آیا پند پذیری وجود دارد؟!

اگر فرض کنیم تراویح یک نقل مطلق است و شریعت عددی را مشخص نکرده است، باز هم جایز نیست به عددی معین و ثابت پای بند باشیم، چون این قانون در اصول ثابت است که: پای بندی به یک روش در عبادات که از پیامبر ص ثابت نشده است جایز نیست.

استاد ملا احمد رومی حنفی نویسنده ی (مجالس الابرار) چنین می گوید: «انجام نشدن یک عمل در صده ی نخست علت هایی دارد یا احتیاجی به آن نبوده، یا مانعی وجود داشته، یا متوجه نشده اند، یا تکاسل و سستی ای صورت گرفته، یا کراهتی احساس می شده و یا ناجایز بوده است؛ دو علت اولی در عبادات بدنی محض، منتفی می باشد، زیرا نیاز به تقرب به خدا از بین نمی رود، و بعد از ظهور اسلام برای آن مانعی وجود نداشته است. نسبت به پیامبر ص درست نیست بگوییم که ایشان متوجه نشده است و یا تنبلی و سستی کرده است، زیرا این بدترین گمانی است که باعث کفر می گردد. پس چاره ای جز این نیست که بگوییم آن یک عمل بد و ناجایز بوده است. نیز به کسانی که در عبادات بدنی محض روش جدیدی را اختراع نموده اند که در زمان صحابه رضی الله عنهم اجمعین نبوده باید گفت: اگر وجود صفت عبادت در یک فعل بدعت باعث شود، آن را بدعت حسنه بنامیم، هرگز در عبادات، بدعت مکروه یافت نمی شد، و هرگز فقها نماز رغایب با جماعت، انواع خوش صدایی در خطبه ها و اذان، تلاوت قرآن در رکوع، و خواندن اذکار با صدای بلند در پیشاپیش جنازه را جزو بدعت های سیئه به شمار نمی آوردند. در جواب کسانی که این ها را بدعت حسنه می دانند باید گفت: آنچه با دلایل شرعی، حسنه بودنش ثابت گردد یا بدعت نیست و حدیث «کل بدعه ضلاله» (هر بدعتی گمراهی است) و حدیث «کل عمل لیس علیه امرنا فهو رد» (هر عملی که طبق دستور ما نباشد مردود است) بر عمومیتشان باقی می مانند، و یا آن حکم از این حدیث عام، خاص شده است و عام خاص شده، در دیگر احکامی که خاص نشده باشند حجت است. هر کس درباره ی بدعت خویش ادعای تخصیص کند، باید دلیلی از قرآن، سنت و یا اجماع مجتهدان بیاورد که توان تخصیص دارد، نه اینکه نظر عوام و عرف و عادت اکثریت مردم را به عنوان دلیل ارائه نماید.

هر کس بدعتی قولی یا عملی را به وجود آورد که بخواهد با آن به خدا نزدیک شود مثل این است که مسئله ای در دین بدون مجوز الهی ایجاد نموده باشد. بنابراین روشن شد که هر روش و طریقه ی جدیدی در عبادات بدنی محض به جز بدعت سیئه چیز دیگری نیست».(5)



 (1) بدین سبب وقتی بخاری در کتاب صحیح خودش 3/45 فصلی به عنوان (باب الرکعتین قبل الظهر) ذکر نموده و در آن حدیثی از ابن عمر س روایت می نماید که رسول خدا ص قبل از ظهر دو رکعت می خوانده ، بعد از آن حدیث عایشه ک را آورده که پیامبر هیچ گاه چهار رکعت قبل از ظهر را ترک نمی کرده است، تا اینکه واضح گردد که دو رکعت قبل از ظهر آنقدر ضروری و الزامی نیست که افزودن بر آن جایز نباشد. مطلبی که ذکر شد حافظ ابن حجر در فتح الباری بیان نموده است، و از این گفته حافظ برداشت می شود که افزودن بر رکعت هایی که از عمل پیامبر ص به اثبات رسیده جایز نیست و رکعت های تراویح از این قبیل می باشد.

 (2) احمد بن حجر هیتمی در فقیه الفتاوی الکبری 1/193 می گوید، فرق بین نفل مطلق و غیر آن، این است که شارع بر آن عدد معینی را تعیین ننموده و به اختیار عبادتگزار سپرده است، بنده می گویم: همان گونه که از بیانات گذشته واضح گشت که شارع حکیم برای تراویح یازده رکعت معین نموده و از آن هرگز تجاوز ننموده است، ظاهر می گردد که عبادتگزار اختیار ندارد بر آن اضافه نماید.

 (3) با وجود اینکه در احادیث آمده و نووی به جواز آن تصریح نمودند، چنانچه که گذشت.

 (4) این مطلب را قسطلانی در شرح بخاری 3/4 و هیتمی در الفتاوی 1/193 از نووی نقل نموده اند.

 (5) این مطلب در کتاب الابداع فی مضار الابتداع شیخ علی محفوظ صفحه ی 21 و 22 آمده است. ناگفته نماند که کتاب بسیار مفیدی است و هر کس دوست دارد از حقیقت بدعت در دین با خبر گردد آن را مطالعه نماید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد