نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

بر بیست رکعت اجماع نشده است

صلاة التراویح (19) 

 

بر بیست رکعت اجماع نشده است 

از تحقیق گذشته روشن شد هر چه از صحابه درباره ی خواندن بیست رکعت تراویح به ثبت رسیده است، صحیح و ثابت نیست. لذا بر ادعای برخی مبنی بر اجماع صحابه بر بیست رکعت اعتماد نمی شود. (1)زیرا این گفته بر چیزی ضعیف بنا شده است، و آنچه بر ضعیف بنا گردد خود نیز ضعیف خواهد بود. بدین سبب علامه مبارکپوری در تحفه الاحوذی (2)گفته است: این یک ادعای باطل است. و گفته ی او را این مطلب تأیید می نماید که اگر اجماعی صورت گرفته بود، برای افراد بعدی جایز نیست که با آن مخالفت نمایند. همان گونه که بعداً خواهد آمد و خواهید دید که درباره ی کمتر یا بیشتر از بیست رکعت اختلاف کرده اند.

ادعاهایی همانند این است که محققین را مجبور می سازد هر اجماعی را که در برخی کتابها ذکر می شود، زود نپذیرند، زیرا با بررسی دقیق ثابت می شود که اکثر اجماع هایی که در کتب ذکر می شود صحیح نیستند. از قبیل این اجماع های غیر واقعی، ادعای اجماعی درباره ی وتر سه رکعتی است که برخی نقل کرده اند، با وجودی که از بسیاری از صحابه فقط وتر یک رکعتی ثابت است ـ چنان که به زودی در فصل هشتم خواهد آمد.

بدین سبب علامه ی محقق صدیق حسن خان در مقدمه ی کتاب خویش به نام «السراج الوهاب من کشف مطالب صحیح مسلم بن حجاج»(3)گفته است: «آن قدر سهل انگاری درباره ی نقل اجماع ها زیاد گشته که هر کس از نظریات دیگر اهل علم خبر نداشته باشد، گمان می کند که آنچه اهل مذهب وی و یا هم وطنان او بر آن تجمع نموده اند، اجماع است، در حالی که این یک مفسده ی بسیار بزرگی است. چنین کسانی بدون توجه به خطرات بزرگی که بندگان خدا را فرا می گیرد و بدون پژوهش و پارسایی ادعای اجماع کرده و همگان را گرفتار می کنند. پیروان مذاهب چهارگانه آن چه را که در مذهبشان مورد اتفاق است اجماع قلمداد کرده اند، بویژه علمای متأخرشان همانند نووی در شرح صحیح مسلم و امثالش. د رحالی که چنین توافقی، آن اجماعی نیست که علما سخن گفته اند، زیرا بهترین قرن، سده ی اول و سپس دوم و سوم هجری است که همگی پیش از پیدایش مذاهب می زیسته اند. دردوران هر یک از امامان چهارگانه، دانشمندان برجسته و مجتهد دیگری نیز وجود داشته اند که قابل شمارش نیستند، و همین گونه عصر کنونی همواره علمای گوناگونی بوده و هستند. این را هر فرد آگاه و با انصافی می داند، گرچه انصاف گردنه ی صعب العبوری است که تنها کسانی می توانند از آن بگذرند که الله متعال دروازه های حقیقت را به روی شان گشوده باشد و ورود به آن را بر ایشان آسان گرداند.

علامه شوکانی در «وبل الغمام حاشیه شفاء الاوام» می گوید: اجماع هایی که در کتاب ها ذکر می شود فقط بر این مبنا است که ناقلین از وقوع اختلاف در مسئله آگاهی ندارند. بی خبری از چیزی مستلزم نبودن آن نیست. در نهایت می توان گفت برای او گمان وقوع اجماع حاصل شده است. گمان افرادی را نمی توان سندی برای اجماع و نه روشی از روش های آن قرار داد. کسانی که قایل به حجیت اجماع اند، قایل به حجیت اجماع گمانی نیستند، زیرا این گمان افراد امت است. هیچ یک از بندگان خدا به این شیوه خداوند را عبادت نکرده است، زیرا اگر فردی آگاه بگوید: من در این مسئله، از قرآن و یا سنت دلیلی نمی یابم. هیچ عاقلی، چه رسد به عالمی، نمی گوید که این گفته حجت است.

چون این مطلب برایت روشن شد مشکل شنیدن اجماع های گمانی نیز برایت آسان می گردد، زیرا می دانی این ها، آن اجماعی نیست که امت درباره ی حجیت آن اختلاف نموده اند که آیا مورد قبول است یا خیر. جمهور اصولیین بر این نظریه اند که در بیان اجماع، اخبار آحاد قبول نیست. چنان که بر این مطلب قاضی در التقریب و غزالی در کتاب هایش تصریح نموده اند. تا جایی که غزالی می فرماید: دلایل این مسئله را در کتابم «حصول المأمول من علم الاصول» بیان نموده ام. دو فرزند صالح در «الاقلید» و «طریقه المثلی» ذکر نموده اند. هر کس می خواهد که قلبش راحت و مطمئن گردد به این کتاب ها و کتاب «دلیل الطالب» و دیگر کتاب های ما رجوع نماید.

باید گفت: امام ابو محمد بن حزم درکتاب با ارزش خویش «احکام الاحکام فی اصول الاحکام» این مسئله را به خوبی تحقیق نموده است که در کشور مصر در هشت جلد چاپ شده است. هر کس می خواهد از اجماع هایی که بعضی از مردم با آن ها زبان درازی می کنند آگاه شود به آن کتاب رجوع کند، زیرا کتاب مذکور از بهترین کتب اصول فقه است که مستند به ادله ی قرآن و سنت می باشد، بر عکس دیگر کتب که فقط در آن ها مجرد ادعای بدون دلیل است.



(1) ملاحظه نمایید العمده 5/375 و مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح و دیگر کتب را.

(2) تحفه الاحوذی 2/76.

(3) السراج الوهاج من کشف مطالب صحیح مسلم بن حجاج 1/3.

از صحابه بیست رکعت ثابت نیست،

صلاة التراویح (18) 

 

از هیچ یک از صحابه بیست رکعت ثابت نیست،

و بررسی روایاتی که از آنها در این باره آمده است

علاوه بر عمر رضی الله عنه از دیگر صحابه رضی الله عنهم نیز روایاتی آمده است که بیست رکعت می خوانده اند، و چون تمام آن روایات در مقابل نقد صحیحی علمی ایستادگی ندارند، و بسیاری از مردم فریب آن ها را خورده اند، ضروری است ضعف آن ها را بیان نماییم تا یک مسلمان، آگاهانه و بادلیل به دینش عمل نماید. روایاتی که می خواهیم بحث نماییم از این قرارند:

1ـ روایتی که از علی رضی الله عنه آمده است:

این روایت دو سند دارد: 1ـ اولی از ابوالحسناء است که می گوید: علی رضی الله عنه مردی را دستور داد که در رمضان برای مردم بیست رکعت بخواند.

این روایت را ابن ابی شیبه در المصنف(1)روایت نموده است. بیهقی (2)نیز آن را روایت کرده و گفته است: در این سند ضعیف است. باید گفت: علت ضعف خود ابوالحسناء است. زیرا ذهبی درباره اش می گوید: شناخته شده نیست. حافظ ابن حجر درباره اش می گوید: «فرد نامعلومی است» و بنده نیز از این بیم دارم که در آن علت دیگری نیز باشد، یعنی قطع سند بین ابوالحسناء و علیس، زیرا ابن حجر در شرح زندگی وی در التهذیب می گوید: از حکم بن عتبه از حنش از علی رضی الله عنه در بحث اضحیه حدیثی را روایت نموده است. آری در آن روایت میان وی و علی س دو شخص دیگر نیز وجود دارد. والله اعلم.

2ـ سند بعدی از حماد بن شعیب از عطاء بن سائب از ابوعبدالرحمن سلمی از علی رضی الله عنه است که می گوید: علی رضی الله عنه قاریان قرآن را در رمضان جمع نمود و به یکی از آنان دستور داد برای مردم بیست رکعت بخواند، و علی رضی الله عنه خودش برای مردم وتر می خواند.(3)سند این روایت به دو علت ضعیف است: اولاً: عطاء بن سائب دچار اختلال حواس شده است.

ثانیاً: حماد بن شعیب کاملاً ضعیف است. چنان که امام بخاری به این مطلب اشاره نموده و فرموده است: حماد بن شعیب اشکال دارد. در جایی دیگر گفته است: حدیث منکر روایت می نماید. علما می گویند: امام بخاری این حرف را در مورد کسانی به کار می برد که روایت از آنها جایز نیست.(4)بنابراین از این روایت نمی توان دلیل گرفت، چون صلاحیت استدلال ندارد. دیگر اینکه محمد بن فضیل در این روایت با او اختلاف نموده است. ابن ابی شیبه از محمد بن فضیل از عطاء بن سائب به اختصار با این الفاظ روایت نموده است: علی رضی الله عنه در رمضان با مردم می خواند. و در این روایت به طور مطلق از عدد ذکری نیست. این خود دلالت بر ضعف حماد بن شعیب می نماید. زیرا محمد بن فضیل ثقه است و آنچه را که حماد بن شعیب ذکر نموده، روایت نکرده است. پس روایت حماد بن شعیب طبق قواعد حدیث شناسی، منکر است.

2ـ روایتی که از ابی بن کعب رضی الله عنه آمده است.

این روایت نیز دو سند دارد: 1ـ سند اول این روایت را ابن ابی شیبه در المصنف(5)با سندی صحیح تا عبدالعزیز بن رفیع روایت نموده که گفته اند: ابی بن کعب رضی الله عنه در ماه رمضان در مدینه منوره برای مردم بیست رکعت نماز خوانده و سپس سه رکعت وتر می خواند.

ولی در این سند میان عبدالعزیز بن رفیع و ابی بن کعب انقطاع وجود دارد، زیرا فاصله وفات این دو از یکدیگر صد سال و یا بیشتر از آن است. (6)علامه نیموی هندی گفته است: عبدالعزیز بن رفیع، ابی بن کعب را در نیافته است. این قول را علامه مبارکپوری نقل نموده و سپس گفته است: (7)«حقیقت همان است که نیموی فرموده است. این اثر ابی بن کعب منقطع است، و با وجود این، با آنچه از عمر رضی الله عنه به طور صحیح روایت شده که ایشان در رمضان به ابی بن کعب و تمیم داری دستور داد برای مردم یازده رکعت تراویح بخوانند، و ابی بن کعب خودش نیز با زنان خانه اش هشت رکعت و سپس وتر خواند، نیز مخالف است. چنان که پیش تر نیز به صورت کامل ذکر شد».

آری او اشاره می کند به آنچه در صفحات قبل ذکر شد که: «سخن اخیری را که امام مالک برگزیده، یعنی همان یازده رکعت، توسط روایتی تأیید می شود که ابویعلی از جابر بن عبدالله روایت نموده است: ابی بن کعب نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دیش من کاری کردم (این واقعه در رمضان بوده است) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فردند: چه کار ای ابی؟ گفت: زنان منزل به من گفتند: ما تلاوت قرآن نمی دانیم و می خواهیم با امامت تو نماز بخوانیم، من برای آن ها هشت رکعت خوانده و سپس وتر خواندم. راوی می گوید: چون این سنت خوب و پسندیده ای بود، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چیزی نگفتند.(8) علامه هیتمی در مجمع الزوائد فرموده است: سند آن حسن است.

2ـ سند دوم این روایت را ضیاء المقدسی در «المختاره» 

(9) از ابوجعفر رازی از ربیع از انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب س روایت نموده است که عمر رضی الله عنه به ابی بن کعب رضی الله عنه دستور داد برای مردم نماز بخواند و گفت: مردم روزها را روزه می گیرند و تلاوت قرآن خوب نمی دانند، چه خوب است شب ها برای آن ها قرآن بخوانی! ابی گفت: ای امیر المؤمنین این چیزی است که پیش تر وجود نداشته است. عمر رضی الله عنه گفت: آری می دانم، ولی انجام این کار بهتر است. سپس ابی برای مردم بیست رکعت خواند. باید گفت: این سند ضعیف است، زیرا ابوجعفر رازی را که اسمش عیسی بن ابی عیسی بن ماهان است، ذهبی در کتاب الضعفاء آورده و گفته است: ابوزرعه گفته: ابوجعفر رازی در روایت بسیار توهم می کند. احمد بن حنبل رحمه الله گفته است: ابوجعفر رازی قوی نیست. در دجایی دیگر گفته است: حدیثش صلاحیت ندارد. فلاس می گوید: حافظه اش خوب نبوده است. در روایتی دیگر گفته: ثقه است. سپس ذهبی در الکنی دوباره نامش را برده و گفته است: همه علما وی را جرح نموده اند.

حافظ ابن حجر در التقریب گفته است: وی دارای قوت حافظه ی خوب نبوده است. ابن قیم در زاد المعاد(10)می گوید: وی دارای روایات منکری است و هیچ یک از محدثین او را در احادیث مخصوصش حجت ندانسته اند. باید گفت: پژوهشگر و تعقیب کننده ی روایات ابوجعفر رازی شک نخواهد نمود که وی با راویان ثقه بسیار مخالفت می نماید که می توان از آن جمله همین روایتش را نام برد، چنان که قبلاً با سند صحیح گذشت؛ عمر رضی الله عنه به ابی دستور داده بود تا برای مردم یازده رکعت بخواند. عقل قبول نمی کند که ابی با دستور امیرالمؤمنین مخالفت کرده باشد، بویژه که با سنت عملی سرور پیامبران و تأیید سکوتی ایشان در برابر نماز شب ابی، موافق بوده است.

مخالفت دیگری که در این روایت است جمله ی «هذا شیء لم یکن» (این چیزی است که پیش تر نبوده است) می باشد، بعید است که این جمله، گفته ی ابی بن کعب باشد و عمر رضی الله عنه تأییدش نموده باشد. در حالی که قبلاً در احادیث صحیح فصل اول آمده: تراویح با جماعت، در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رایج بوده است. شاید آن دو بزرگوار از آن نماز نیز باخبر بودند، زیرا آن دو جایگاه علمی خودشان را دارند و چنین چیزهایی بر آن ها مخفی نخواهد ماند.

در مجموع این روایت ابی بن کعب نیز منکر است و صلاحیت استدلال ندارد.

3ـ روایتی که از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده است؛ این روایت را ابن نصر در «قیام اللیل»(11)از زید بن وهب روایت می کند که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه در ماه رمضان برای مردم نماز می خواند و به خانه باز می گشت، ولی هنوز شب باقی بود. اعمش می گوید: بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر می خوانده است.

علامه مبارکپوری در تحفه الاحوذی(12)می گوید: این روایت منقطع است، زیرا اعمش ابن مسعود رضی الله عنه را در نیافته است.

باید گفت: همین گونه است که علامه مبارکپوری می گوید. حتی این روایت معضل و دارای گسست در سند نیز می باشد، زیرا اعمش همراه با واسطه قرار دادن دو نفر از ابن مسعود رضی الله عنه روایت می نماید. بر کسی که مسند ابن مسعود رضی الله عنه را بررسی نماید این امر مخفی نخواهد ماند. نمی دانیم شاید تا اعمش سند صحیح باشد، زیرا سند را اختصار کننده ی کتاب یعنی علامه مقریزی حذف نموده است.

و ای کاش این کار را انجام نمی داد، زیرا با این عمل خویش شناخت بسیاری از احادیث کتاب را برای ما غیر ممکن گردانیده است. ولی گمانم بر این است که تا اعمش نیز سند صحیح نباشد، زیرا طبرانی نیز این اثر را از طریق زید بن وهب ذکر نموده است. چنانچه در المجموع 

(13) آمده است. ولی این قول اعمش را ذکر نکرده است، زیرا شاید در سندش تا اعمش راوی ضعیفی باشد که سوء حافظه و یا علت دیگری دارد. (14)والله اعلم.

این است تمام آن آثار و روایتی که از صحابه رضی الله عنهم روایت شده و شما مطلع شدید که تمام آن ها ضعیف اند و هیچ روایتی صحیح نیست. چنانکه ترمذی نیز به ضعف آنها اشاره کرده است.

به نظر بنده خواننده ی عزیز در کتاب دیگری، بدین ترتیب و تحقیق دقیق و علمی، این مجموعه روایات را نخواهد یافت. بنده بر این نعمت تحقیق، خداوندی را که با نعمت او نیکی ها پایان می یابد شکرگزارم.



 (1) مصنف ابن ابی شیبه 1/90/1.

(2) بیهقی 2/497.

 (3) این روایت را بیهقی 2/496 روایت نموده است.

(4) اگر شما تدریب الروای سیوطی، مختصر علوم الحدیث ابن کثیر، التحریر ابن همام، الرفع والتکمیل ابوالحسنات صفحه ی 15 و تحفه الاحوذی 2/75 و دیگر کتب را ملاحظه نمایید خواهید دید که همگان متفق اند که مقصود بخاری از سخنش همین است که ما در این جا ذکر کردیم.

 (5) مصنف ابن ابی شیبه 2/90/1. 

 (6) شرح حال زندگیش را در تهذیب التهذیب و دیگر کتب ملاحظه فرمایید.

 (7) تحفه الاحوذی ، مبارکپوری 2/75.

(8) این روایت را ابن نصر در صفحه ی 90 قیام اللیل  «فسکت عنه و کان شبه الرضی» یعنی پیامبر ص سکوت نمود و این شبیه رضامندی است، روایت نمود نزد من سند این روایت حسن است.

 (9) المختاره 1/384.

 (10) زاد المعاد 1/99.

 (11) قیام اللیل ابن نصر صفحه ی 91.

 (12) تحفه الاحوذی 2/75.

 (13) المجموع 3/172. 

 (14) ناگفته نماند که بعداً بنده در العمده علامه عینی 5/375 دیدم که ایشان از ابن نصر با سند صحیح تا اعمش روایت نموده است. پس معلوم شد که عیب این روایت همان انقطاع و معضل بودن است.

بیست رکعت ـ اگر صحیح هم باشد! ـ

صلاة التراویح (17) 

 

بیست رکعت ـ اگر صحیح هم باشد! ـ

بنابر علتی بوده که از بین رفته است

به فرض اگر کسی با تمام دلایل گذشته، باز هم به ضعف ثبوت بیست رکعت ازعمررضی الله عنه قانع نشد، که این از یک عالم منصف کاملاً به دور است، و یا به فرض فردی بتواند روایت صحیحی از عمر رضی الله عنه درباره ی بیست رکعت بیاورد، که این از اولی محال تر است، باز هم باید گفت: لازم نیست به آن عدد (بیست رکعت) عمل شود، و عملی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به اثبات رسیده یازده رکعت ترک گردد! چه رسد که فرد عامل به سنت «یازده رکعت» را خارج از جماعت مسلمین به شمار آورد! زیرا در این باره پای بندی به بیست رکعت، عملی اضافه است. اگر بیست رکعت از عمررضی الله عنه ثابت هم باشد (که نیست) فقط بر مشروعیت آن دلالت می نماید نه چیز بیش تری، زیرا در مقابل عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قرار گرفته و از نظر تعداد با آن مخالف است. در این صورت جایز نیست از عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روی گرداند و آن را رها کرد و آنچه را که فقط عمر رضی الله عنه انجام داده است لازم دانست، بلکه حداکثر می توان بنا بر اقتدا به عمر رضی الله عنه قایل به جواز آن بود، در عین حال که باید یقین داشت پیروی از عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بهتر و افضل تر است. این نکته ای است که گمان نمی کنم هیچ عاقلی در آن شک نماید.

همه ی این ها در صورتی است که فرض کنیم عمر رضی الله عنه بر عدد سنت (یازده رکعت) اضافه نموده است، با این توجیه و استدلال که افزودن بر آن در کل و بدون هیچ مانعی جایز است. چنان که بعضی نیز چنین گمان می نمایند و ما بیش تر جوابشان را بیان کرده ایم. ولی عمر رضی الله عنه بر نماز تراویح نیفزوده تا فقط رکعت هایش افزودن گردد، بلکه برای کاستن از طول قیامی بود که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وجود داشت، به تعبیری افزایش رکعت در ازای کاستن از طول قیام بود. خوانندگان گرامی نیز از احادیثی که در فصل اول بیان نمودیم به این نکته پی بردند. بسیاری از علما گفته اند افزودن بر رکعت ها در عوض طولانی بودن قیام بوده است. (۱)پس باید گفت اگر این افزایش را عمر رضی الله عنه بنابر تخفیف قرائت در قیام انجام داده باشد (که نداده است) بنا بر علتی بوده که ایشان در آن زمان مناسب دانسته است، چنان که پیش تر نیز گذشت، زیرا در زمان عمر رضی الله عنه تا طلوع فجر از تراویح فارغ نمی شدند، و با این تخفیف توهمی و خیالی، امامشان در یک رکعت بیست تا سی آیه می خوانده است. (۲)افزون بر آن، آنان ارکان نماز از قبیل قیام، رکوع، سجده و جلسه را به یک اندازه طولانی می نمودند، تا جایی که طولانی بودن همه ی آنها نزدیک به هم بوده، سبحان الله والحمدلله خوانده، و ذکر و دعای بسیاری را ـ همان طور که تمام این ها سنت است ـ انجام می دادند.(۳)

ولی امروزه آن قرائت طولانی در کجا یافت می شود تا آن را کم کرد و که به جای آن بر رکعت ها افزود؟! همان گونه که مشاهده می گردد اکثر ائمه ی مساجد در نماز تراویح آن قدر کم می خوانند که اگر به ایشان گفته شود کمتر بخوانید، راهی به جز ترک قرائت بعد از فاتحه نخواند یافت، و یا در بهترین حالت فقط آیاتی همانند (مدها متان) را می خوانند! به بنده خبر رسیده است که بعضی چنین نیز می کنند. شیرین و حلاوت سوره ی فاتحه را نیز با سرعت خود از بین می برند. حتی بسیاری بر خلاف سنت پیامبر با یک نفس می خوانند، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آیه به آیه مکث نموده و تلاوت می نمودند. (۴)

اگر برخی از ائمه ی مساحد اندکی قرائت را طولانی می کنند، ولی بیش تر شان از تساوی و برابری بین ارکان روگردان هستند، با وجودی که سنت بودن آن ها از احادیث زیادی همچون حدیث حذیفه بن یمان ـ که قبلاً گذشت ـ ثابت می باشد.

تا آنجایی که می دانم، این چیزی است که امروزه اکثر مسلمانان آن را مرتکب می شوند، و علتی را که به سبب آن بر رکعت های تراویح اضافه گردیده، از بین می برند و با از بین رفتن علت، خود به خود معلول آن که همان بیست رکعت می باشد نیز از بین می رود. لذا از این لحاظ نیز واجب است که به عدد یازده که در سنت صحیح آمده است رجوع شود، همان لازم گرفته شود و بر آن اضافه نگردد، در عین حال که باید مردم را تشویق کرد تا قرائت، اذکار و ارکان نماز را به قدر طاقت طولانی نمایند تا به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و گذشتگان صالح اقتدا کنند.

معتقدم ـ ان شاء الله ـ این حالت متفکران و مصلحان را وادار خواهد کرد که قائل به این نظریه باشند، یعنی رجوع به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در نماز تراویح از نظر کمی و کیفی.

همان گونه که مسئله ی دیگری را که از نظر نتایج و آثار بر جامعه مهمتر و در ظهور مخالفت با عمر رضی الله عنه ظاهر تر بود، قبول نمودند؛ یعنی پذیرش سه طلاق با یک لفظ: تا مدتی پیش طلاق با یک لفظ را سه طلاق حساب کرده و می گفتند: تا زن، شوهر دیگری را برنگزیند، برای اولی حلال نمی گردد. دلیل آنان اتفاق مذاهب چهارگانه در این باره بود، و تابع رأی عمر رضی الله عنه بودند، با وجودی که می دانستند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سه طلاق را یک طلاق حساب کرده اند.(۵) ولی امروزه چون دیدند این رأی مردم را بر خلاف آن مصلحتی که عمر رضی الله عنه اراده داشته است می کشاند، رأی عمر فاروق رضی الله عنه را با وجود ثبوت از وی ترک کرده و بنا بر دلایلی به سنت بازگشتند آری باید به این مطلب یقین داشت که مصلحت حقیقی جز با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تحقق نمی یابد.

جای بسی تعجب است بسیاری از کسانی که تا به دیروز با این تیمیه رحمه الله سخت دشمنی نموده و طعنه می زدند که چرا رأی عمر رضی الله عنه و اجتهادش را که مخالفت با سنت است، ترک کرده و مطابق سنت فتوا داده است، و به وی تهمت خروج از جماعت مسلمین را نسبت می دادند، ناگهان امروزه به چیزی فتوا می دهند که دیروز به سبب آن دیگران را تکفیر می کردند. زیرا نمی دانند که از لحاظ شرعی رجوع به سنت و عمل به آن واجب است، آنان بنا بر تأثیر پذیری از حوادث، تجارب و مراعات مصالح و حالات خویش به سنت بازگشتند! چه می شد بنا بر نص قرآنی، در موضوع پیروی از سنت های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بویژه تراویح نیز به سنت باز می گشتند، آن جا که می فرماید: (فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ﴿65﴾ [نساء/ 65].

(نه، هرگز، قسم به پروردگارت! مؤمن نمی گردند تا اینکه تو را در مسائل اختلافی شان حاکم قرار ندهند، و سپس در دل هایشان نسبت به آنچه که حکم نموده ای تنگنایی نیابند و کاملاً تسلیم نشوند).

و نیز می فرماید: ... قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ ﴿15﴾ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿16﴾ [مائده/15ـ 16].

(آری برای تان از جانب خداوند نور و کتاب روشن آمد، خداوند کسانی را که رضامندی او را بجویند و از او پیروی نمایند به راه های سلامت راهنمایی می نماید، آنان را از تاریکیها بیرون می کند و به اجازه اش به روشنی می رساند و به راه راست هدایت می نماید).



(۱) الفتاوی ابن تیمیه 1/148، فتح الباری 4/204 و الحاوی للفتاوی سیوطی 2/77 و دیگر کتب را ملاحظه نمایید.

(۲) ابن ابی شیبه 2/89/2 و فریابی  76/2 با سندی صحیح از عمر س روایت نموده اند که ایشان در رمضان قاریان را جمع نموده به کسانی که تند می خواندند دستور داد که سریع خوانها سی آیه و میانه خوانها بیست و پنج آیه و کند خوانها بیست آیه بخوانند.

(۳) برای تفصیل وتوضیح این مطلب به کتاب ما «صفة صلاة النبی» مراجعه شود. مترجم برای اطلاع خوانندگان گرامی می گوید: این کتاب را برادر عزیز جناب عبدالله ریگی به نام «روش نماز پیامبر» به فارسی ترجمه و چاپ نموده اند. هر کس می خواهد از روش نماز پیامبر ص و روشنی احادیث صحیح باخبر شود آن را مطالعه نماید.

 (۴) حدیثی که درباره ی فضیلت خواندن سوره ی فاتحه با یک نفس روایت می کنند دروغ و ساختگی است، گرچه بعضی از شیوخ قایل به این اند و ما بعداً در مقالات «احادیث ضعیف و جعلی» که از مجله ی تمدن اسلامی منتشر می شود در این باره بحث خواهیم کرد.

 (۵) امام مسلم 4/183ـ 184 و دیگر ائمه از ابن عباس م روایت نموده اند که فرمود: سه طلاق در زمان رسول الله ص و زمان ابوبکر س و دو سال اول خلافت عمر س یکی حساب می شد، روزی عمر س گفت: مردم در کاری که آسان بود عجله نمودند، خوب است که آن را بر آن ها جاری گردانیم. پس آن را جاری نموده و سه طلاق حساب نمود.

جمع صحیح دو روایت عمرفاروق

                   صلاة التراویح (1۶)  

 

         جمع صحیح دو روایت عمررضی الله عنه  

چون ضعف این روایت ها برای خواننده ثابت گردید، نیازی به جمع بندی آن ها با روایت صحیح عمر رضی الله عنه نیست، چنان که بعضی چنین کرده و گفته اند که د راوائل یازده رکعت می خواندند، سپس بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر می خواندند، زیرا می گوییم جمع بندی، فرعی از تصحیح است؛ این روایت ها صحیح نیستند تا نیازی به جمع بندی باشد. در حالی که عکس این نوع جمع را نیز می توان بیان نمود؛ علامه مبارکپوری رحمه الله بعد از بیان این طریقه ی جمع بندی می فرماید: «در جواب می توان گفت: اول بیست رکعت می خواندند سپس یازده رکعت. در حقیقت این نوع جمع بین احادیث، بهتر و واضح تر است، زیرا این نوع جمع بندی موافق تر است با آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثابت می باشد. چون آن طریقه ی جمع بندی با عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مخالف است، پس باید در این باره اندیشید».

روایات ضعیف(بیست ..) نمی توانند..

 صلاة التراویح (1۵)   

 

روایات ضعیف(بیست رکعت تراویح) نمی توانند

یکدیگر را تقویت نمایند 

شاید کسی بگوید: ما قبول داریم که تک تک این روایات ضعیف اند، اما آیا به سب کثرت نمی توانند یکدیگر را تقویت نموده و قوی گردانند؟

باید گفت: به دو علت هرگز چنین چیزی ممکن نیست:

اولاً: کثرت روایت احتمال ظاهری و صوری بودن را دارند، نه احتمال حقیقی و واقعی بودن، زیرا به جز روایت متصل سائب بن یزید روایت دیگری در دسترس نیست و روایت یزید بن رومان و یحیی بن سعید الانصاری منقطع اند. احتمال دارد که محور این دو نیز بر روایت اولی باشد و این احتمال نیز می رود که بر روایت دیگری باشد، چنان که بعداً متذکر خواهیم شد، و چون احتمال آمد، استدلال باطل می گردد.

ثانیاً: در بحث های گذشته ثابت نمودیم در روایت مالک از استاد ثقه و دارای قوت حافظه، یعنی یوسف از سائب، یازده رکعت آمده و بس، که درست و صحیح است، و کسانی که با مالک د راین روایت اختلاف دارند به خطا رفته اند. و نیز روایت کسانی که با محمد بن یوسف اختلاف نموده اند، یعنی ابن خصیفه و ابن ابی ذباب، شاذ است. در حدیث شناسی به اثبات رسیده که روایت شاذ، منکر و مردود است. زیرا اشتباه است و یک اشتباه هرگز نمی تواند اشتباه دیگری را تقویت گرداند.

علامه ابن صلاح در المقدمه(۱)می فرماید: اگر فرد در روایتش منفرد و تنها باشد، باید دید با آنچه راوی حافظ تر روایت می نماید، مخالف است یا نه؟ که در صورت مخالفت، روایت وی شاذ و مردود است. ولی اگر با راویان دیگر مخالف نیست، درواقع چیز زایدی را روایت نموده که دیگران روایت ننموده اند. اگر آن را راویِ وی منفرد، عادل، حافظ، ثقه و در قوت حافظت مورد اعتماد باشد انفراد او پذیرفته می شود. شکی نیست که این روایت از نوع اول است، زیرا راوی آن با آنچه که راوی حافظ تر روایت نموده است مخالف می باشد، که در این صورت مردود است. واضح است علما علت نپذیرفتن روایت شاذ را همان ظهور و اشتباه در آن می دانند که همان مخالفت موجود باشد. پس آنچه اشتباهش ثابت شد از نظر عقلی نمی توان با آن، روایت هم معنایش را تقویت کرد. هویدا شد که شاذ و منکر معتبر نیستند. و نمی توان آن ها را به عنوان دلیل ارایه نمود، زیرا بود و نبودش، یکسان است.

روایت یزید بن رومان و یحیی بن سعید انصاری هر دو منقطع اند و نمی توان گفت یکدیگر را تقویت می کنند. زیرا شرط تقویت این است که شیوخ و اساتید هر یک از آن دو راوی که به صورت مرسل روایت را ذکر نموده اند، جدا باشند. (۲)این شرط این جا مفقود است، زیرا گمان بر این است که ه ردو راوی یعنی یزید بن رومان و یحیی بن سعید مدنی در بعضی از اساتید و شیوخ در این روایت مشترکند، بنابراین احتمال دارد استادی که هردو، این روایت را از او نقل نموده اند، یکی باشد، و امکان مجهول بودن آن استاد و یا ضعیف بودن آن نیز هست. لذا نمی توان به آن استدلال کرد. این نیز ممکن است که از دو استاد جداگانه روایت نموده و هر دو ضعیف باشند که نتوانیم آنان را معتبر بدانیم. این احتمال نیز هست که آن دو استاد، ابن خصیفه و ابن ابی ذباب باشند که هر دو مدنی اند و در هر دو روایت ـ چنانکه پیش تر متذکر شدیم ـ اشتباه کرده باشند. بنابراین روایت یزید و ابن سعید نیز غلط است. تمام این احتمالات در این جا وجود دارد و با وجود احتمال، استدلال بی اعتبار شده و از بین می رود.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: (۳)«علما در قبول و یا رد احادیث و روایات مرسل اختلاف دارند؛ صحیح ترین قول این است که بعضی مورد قبول، بعضی مردود و درباره ی بعضی دیگر باید توقف نمود. آن دسته از روایات مرسل که با روایت ثقات مخالف اند مردود می باشند. روایات مرسلی که با دو سند ذکر شده و هر یک از دو راوی از اساتید جداگانه ای روایت نموده باشند، این بر صدق روایت دلالت دارد، زیرا د رچنین صورتی به طور معمول خطا و اشتباه در آن راه ندارد...»

در حقیقت غفلت از این شرط باعث شده که بسیاری از علمای بزرگ داستانهای باطلی همچون قصه ی مشهور «غرانیق» را صحیح بدانند. (۴)بنده نیز در کتابی به نام (نصب المجانیق لنسف قصه الغرانیق) آن را بیان نموده ام. بدین نکته توجه شود که بسیار مهم است.

آنچه را درباره ی روایاتی که از ابن عمر رضی الله عنهما روایت شده است، بیان نمودم، بر روایاتی که از علی و دیگر صحابه در فصل پنجم خواهد آمد، نیز صدق می کند. افزون بر آن که بعضی از آن روایات بسیار ضعیف اند، مانند روایت دومی که از علی س ذکر می شود و هرگز صلاحیت ندارد با آن، روایت دیگری را تقویت نمود.

این مطالب را به ذهن بسپار، ان شاء الله برایت مفید واقع گردد.

            


(۱) مقدمه ابن صلاح، صفحه ی 86.

 (۲) کتاب نتایج الافکار امیر صنعانی 1/288 را ملاحظه نمایید. و من درباره ی این شرط مفصلاً در کتابی به نام «نصب المجانیق لنسفاقصه الغرانیق» این را بحث نموده ام.

 (۳) نقل از کتاب مخطوط حافظ ابن عبدالهادی حدیث 405ـ ق 255 ـ 227 که در کتابخانه ی ظاهریه ی دمشق موجود است.

 (۴) قصه غرانیق اندکی توضیح داده شود.

ضعف بیست رکعت در نزد علما

                      صلاة التراویح (1۴)   

علما روایت بیست رکعت را ضعیف می دانند 

ترمذی در سنن خویش به عدم ثبوت بیست رکعت از عمر رضی الله عنه و دیگر صحابه اشاره نموده و با صیغه مجهول گفته است: «روی عن علی و عمر و غیرهما من اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم»(۱)(از علی و عمر رضی الله عنهما و دیگر یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است) .

وامام شافعی نیز درباره ی عدم ثبوت بیست رکعت از عمر رضی الله عنه همین نظریه را دارد. چنان که شاگردش علامه مزنی در «المختصر» خویش (۲)از وی نقل نموده است.

 گفته ی این دو امام با لفظ (روی) که صیغه مجهول است، چنان که نزد محدثین مشهور و معروف است، تضعیف آن روایت از سوی این دو بزرگوار به شمار می آید. به یقین امام شافعی و ترمذی رحمهما الله از علما و محققینی اند که مورد نظر امام نووی رحمه الله می باشند؛ آن جایی که در «المجموع»(۳)می فرماید: علمای تحقیق اعم از محدثین و... گفته اند: وقتی حدیث ضعیف باشد نباید برای روایت آن صیغه های معلوم به کار برد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: انجام داد، امر کرد، یا نهی یا حکم نموده است. و نه الفاظ مشابه این ها را. نیز در روایت ضعیف نباید صیغه های معلوم به کار برد و گفت: ابوهریره رضی الله عنه بیان نموده، یا نقل نموده و نه الفاظ مشابه این ها را. و نیز نباید آثار ضعیف تابعین و پس از آنان را با چنین الفاظ قطعی و یقینی روایت نمود. در تمام روایات و آثار ضعیف باید صیغه های مجهول به کار برده و گفت: از او روایت شده، یا نقل شده، یا حکایت شده، یا از او به ما چنین رسیده، یا از قول او گفته می شود، یا ذکر و حکایت می شود، یا روایت می شود، یا به او نسبت داده می شود و یا الفاظی که مشابه باشند.

علما می فرمایند: باید صیغه های قطعی و یقینی و دارای گوینده ی مشخص را برای روایت صحیح و حسن، و صیغه های مجهول و ظنی را برای غیر آن دو به کار برد، زیرا صیغه ها و الفاظ قطعی و معلوم، متقاضی صحت کلام از فردی است که سخن به وی نسبت داده می شود. لذا مناسب نیست به جز آنچه از او ثابت باشد به وی نسبت داده شود. در غیر این صورت انسان به مرحله ای می رسد که از زبان دیگران دروغ بسازد. رعایت این ادب را مصنف و اکثر فقهای مذهب ما و دیگران، حتی به طور کل، عموم اهل علم به جز محدثین ماهر فراموش کرده اند. زیرا بسیاری در روایات صحیح می گویند: روایت شده است، یعنی صیغه ی مجهول به کار می برد، و در روایات ضعیف صیغه ی معلوم به کار برده و می گویند: فلانی می گوید، فلانی روایت نموده است. این در حقیقت انحراف از راه حق است.



 (۱) سنن ترمذی 2/74.

 (۲) المختصر مزنی 1/107.

 (۳) المجموع علامه نووی 1/ 63.


عدم ثبوت بیست رکعت از عمر فاروق

صلاة التراویح (1۳)    

عدم ثبوت بیست رکعت از عمر رضی الله عنه

و بررسی روایت ها 

تعارض روایت صحیح یازده رکعت با آنچه عبدالرزاق با سند دیگری از محمد بن یوسف با الفاظ «احدی و عشرون»(۱)(بیست و یک رکعت) روایت نموده است، درست نیست، زیرا اشتباه روایت عبدالرزاق به دو علت، آشکار است:

1ـ با روایت گذشته ی راویان ثقه که با الفاظ یازده رکعت آمده، مخالف است.

2ـ عبدالرزاق در روایتش با این الفاظ تنها است.

اگر راوی بین او و محمد بن یوسف بی ایراد باشد، پس عیب از خود عبدالرزاق است، زیرا با وجودی که ایشان ثقه، حافظ، و مصنف مشهوری است اما در آخر عمر کور شده است، و حافظه اش تغییر کرده و اختلال حواس پیدا کرده است، چنان که حافظ ابن حجر در «التقریب» این را متذکر شده است. بدین سبب حافظ ابوعمر ابن الصلاح، عبدالرزاق را در لیست کسانی ذکر نموده است که در آخر عمر دچار اختلال حواس شده اند و در «مقدمه علوم الحدیث»(۲)گفته است: احمد بن حنبل گفته: عبدالرزاق در آخر عمرش کور شده بود و چون دیگران به او تلقین می کردند، او می پذیرفت، لذا روایات کسی که بعد از کوری اش از وی روایت می کند اعتباری ندارد. امام نسائی گفته است: کسانی که در آخر عمرش از او حدیث نوشته اند خالی از اشکال نیستند. در «مقدمه علوم الحدیث»(۳)نیز آمده است: حکم افرادی که اختلال حواس پیدا کرده اند این است: کسی که قبل از اختلال حواس از آنها روایت نماید حدیثش مورد قبول است، و اگر بعد از اختلال حواس روایت نماید و یا امر مشکل باشد و معلوم نشود قبل از اختلال حواس روایت نموده است و یا بعد از آن، روایتش مورد قبول نیست.

باید گفت: این روایت عبدالرزاق از قسم سوم است؛ یعنی معلوم نیست که پیش از اختلال حواس روایت نموده است و یا پس از آن، بنابراین مورد قبول نیست. این حکم در صورتی است که از شاذ بودن و مخالفت با ثقات محفوظ باشد، چه رسد که شاذ و مخالف با ثقات نیز باشد.

اگر گفته شود: فریابی در «الصیام»(۴)و بیهقی در «السنن»(۵)از طریق یزید بن خصیفه از سائب بن یزید رضی الله عنه روایت نموده اند که در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه درماه رمضان بیست رکعت می خوانده اند، راوی می گوید که صدها آیه می خواندند، و در زمان عثمان رضی الله عنه از خستگی طول قیام برعصاها تکیه می کردند!؟ باید در جواب گفت: لفظ (بیست) در این روایت دلیل اصلی کسانی است که قایل به مشروعیت بیست رکعت در نماز تراویح اند. ظاهراً سند این روایت صحیح به نظر می رسد و بدین سبب بعضی آن را صحیح دانسته اند، لیکن در این روایت یک علت و حتی علل مختلفی وجود دارد که مانع تصحیح آن می گردد و آن را ضعیف و منکر قرار می دهد؛ از این قرار که:

اولاً: ابن خصیفه؛ راوی حدیث؛ گرچه ثقه است ولی امام احمد در یک روایت گفته: حدیثش ناشناخته است. بنابه همین علت ذهبی او را در المیزان(۶)آورده است. در این قول امام احمد اشاره ای است که ابن خصیفه گاهی در بعضی روایات تنهااست وثقات آنها راروایت نمی کنند.(۷)این نوع راویان اگر در روایتشان با راوی حافظ تر از خود مخالفت نمایند، روایتشان مورد قبول قرار نمی گیرد، و آن که در علوم حدیث مقرر است این نوع روایت شاذ می شود. روایت عبدالرزاق از این قبیل یعنی شاذ است، زیرا همان گونه که دیدید محور این حدیث بر سائب بن یزید می چرخد و از ایشان محمد بن یوسف و ابن خصیفه روایت می کنند، و در روایت تعداد رکعت ها با یکدیگر اختلاف دارند؛ محمد بن یوسف یازده و ابن خصیفه بیست را روایت نموده است. روایت محمد بن یوسف راجح تر است، زیرا وی از ابن خصیفه ثقه تر است.

حافظ ابن حجر درباره ی محمد بن یوسف گفته است: او ثقه و دارای حافظه ای قوی است، ولی درباره ی ابن خصیفه گفته: او فقط ثقه است. این نوع تفاوت ها به وقت تعارض، از اسباب ترجیح به حساب می آید. این مکته بر اهل خبره و حدیث شناسان مخفی نیست.

ثانیاً: ابن خصیفه در روایت تعداد رکعت ها دچار تناقض شده است؛ اسماعیل بن امیه می گوید: محمد بن یوسف؛ پسر خواهر سائب بن یزید به من چنین گفت: سپس همانند روایت یازده رکعتی مالک از ابن یوسف را روایت نموده، ابن امیه می گوید: گفتم: یا بیست و یک؟ محمد بن یوسف گفت: آن را ابن خصیفه از سائب بن یزید روایت می کند. اسماعیل بن امیه می گوید: سپس دراین باره از ابن خصیفه پرسیدم، او گفت: گمان می کنم که سائب بیست و یک گفته است. سند این روایت صحیح است. روایت (بیست و یک رکعت) بر خلاف روایت بیست رکعت آمده است و جمله ی «گمان می کنم» که در این روایت آمده است دلیلی بر تناقض و شک ابن خصیفه در روایت تعداد رکعت هاست، زیرا بنا بر گمان و نه یقین، روایت کرده است. شاید خوب حفظ نکرده باشد. تنها همین مطلب بر بی اعتبار کردن این روایت و دلیل نبودنش کافی است. علاوه بر این ها دلیلی دیگر بر بی اعتباری این روایت از درجه ی استدلال که همان مخالفت با راوی حافظ تر باشد، نیز وجود دارد. چنان که در دلیل اولی ذکر شد و در دلیل بعدی نیز بر آن تأکید خواهیم نمود.

ثالثاً: چنان که پیش تر متذکر شدیم محمد بن یوسف، پسر خواهر سائب بن یزید است، وی بنابر قرابت و خویشاوندی که با سائب دارد از روایت او آگاه تر بوده و روایتش را بهتر حفظ کرده است، پس آنچه که در تعداد رکعت ها ذکر نموده، بهتر است از آنچه که مخالفش که ابن خصیفه روایت کرده است روایت محمد بن یوسف را روایت گذشته ی عایشه رضی الله عنها که در آن آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیش از یازده رکعت نمی خوانده است، تأیید می نماید. پس تفسیر عمل عمر رضی الله عنه بر آنچه که موافق با سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم باشد بهتر و اولی تر است از تفسیر آن بر آنچه که مخالفت سنت باشد. این به فضل و کرم خداوند واضح و آشکار است.

مانند این روایت ضعیف است آنچه ابن عبدالبر ذکر نموده است: حارث بن عبدالرحمن ابن ابی ذباب از سائب بن یزید روایت کرده که نماز تراویح و نماز شب در زمان عمر س بیست و سه رکعت بوده است(۸)باید گفت: سند این روایت ضعیف است، زیرا ابن ابی ذباب از نظر حافظه ضعیف است. ابن ابی حاتم در (الجرج والتعدیل)(۹) گفته است: پدرم گفت: در اوردی احادیث منکری را از او روایت می نماید. او بسیار قوی نیست ولی احادیثش نوشته می شود. ابوزرعه می گوید: فردی است که اشکالی ندارد.

باید گفت: «چنان که در «التهذیب» ابن حجر نیز آمده، بدین سبب امام مالک بر او اعتماد نمی کرد، و ابن حجر در التقریب گفته: راستگو است ولی دچار توهم می شود».

باید گفت: چنین افرادی که بیم است توهم نموده باشند، روایتشان قبول نمی گردد، بویژه وقتی که با راویان ثقه و دارای قوت حافظه ای همانند محمد بن یوسف؛ پسر خواهر سائب که از او یازده رکعت روایت شده، مخالفت نمایند. کتاب ابن عبدالبر در دسترس ما نیست که به آن رجوع نموده و بنگریم که اگر سند تا او صحیح است، بقیه ی سند چگونه است.

مانند این روایت در ضعف، روایت یزید بن رومان می باشد که می فرماید: مردم در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه در رمضان بیست و سه رکعت می خواندند. (۱۰)

در «المعرفه» بعد از ذکر این روایت، در بیان ضعف آن چنین گفته که یزید بن رومان دوران عمر رضی الله عنه را در نیافته است. (۱۱)

نیز امام نووی در «المجموع»(۱۲) او را ضعیف دانسته و گفته است: بیهقی این را روایت نموده، ولی مرسل است، زیرا یزید بن رومان دوران عمر رضی الله عنه را درنیافته است. علامه عینی نیز د رعمده القاری شرح بخاری(۱۳) این روایت را ضعیف دانسته و گفته است سند آن منقطع می باشد. پس معلوم شد که این روایت ضعیف است، زیرا د رمیان ابن رومان و عمر رضی الله عنه انقطاع وجود دارد و نمی توان حجت قرار داد، بویژه با روایت صحیحی که از دستور عمر رضی الله عنه به یازده رکعت حکایت دارد مخالف است.

مانند این روایت در ضعف، روایتی است که ابن ابی شیبه در «المصنف» (۱۴)از وکیع از مالک از یحیی بن سعید روایت نموده است که عمر بن خطاب س به فردی دستور داد برای مردم بیست رکعت نماز بخواند. این روایت نیز منقطع است، علامه مبارکپوری درتحفه الاحوذی(۱۵)می گوید: نیموی در آثار السنن گفته: راویان این حدیث ثقه اند، ولی یحیی بن سعید الانصاری زمان عمر رضی الله عنه را در نیافته است.

باید گفت حقیقت همان است که علامه نیموی گفته است؛ این روایت منقطع است و صلاحیت استدلال ندارد. با وجودی که این روایت، مخالفت آن روایتی است که با سند صحیح ازعمر رضی الله عنه ثابت شده است؛ عمر رضی الله عنه به ابی بن کعب و تمیم داری رضی الله عنهما دستور داد برای مردم یازده رکعت نماز بخواند. و نیز با حدیث صحیحی که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در این باره ثابت است، مخالف می باشد.



 (۱) فتح الباری 4/204.

 (۲) مقدمه علوم الحدیث، صفحه ی 407.

(۳) مقدمه علوم الحدیث، صفحه ی 391.

 (۴) الصیام 76/1.

 (۵) السنن 2/496. حافظ ابن حجر در فتح الباری 4/204، اشتباهی این را به مالک نسبت داده است.

(۶) واضح است که ذهبی نام افرادی را در المیزان می آورد که مشکل دارند.

(۷) کتاب الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل نوشته ی ابوالحسنات لکنوی، صفحه ی 14 و 15 را ملاحظه فرمایید.

(۸) عمده القاری 5/357.

 (۹) الجرج والتعدیل 1/2/80.

(۱۰) این روایت را امام مالک 1/138 و از ایشان فریابی 76/1 و همچنین بیهقی در السنن 2/496 روایت نموده اند.

(۱۱) حافظ زیلعی در نصب الرایه 2/154 نیز ایشان را تأیید نموده.

 (۱۲) المجموع 4/33. 

 (۱۳) عمده القاری 5/357.

 (۱۴) المصنف 2/89/2.

 (۱۵) تحفه الاحوذی 2/85.


دستور عمر به خواندن یازده رکعت

صلاة التراویح (1۲)  

 

دستور عمر رضی الله عنه به خواندن یازده رکعت 

دستور عمر رضی الله عنه به خواندن یازده رکعت را امام مالک در الموطا از محمد بن یوسف از سائب بن یزید رضی الله عنه چنین روایت نموده است: عمر بن خطاب رضی الله عنه به ابی بن کعب و تمیم داری رضی الله عنهما دستور داد برای مردم یازده رکعت نماز تراویح بخوانند. او می گوید: امام سوره های صد آیه ای می خواند که ما به سبب قیام طولانی به عصاهایمان تکیه می کردیم، و هنگام روشنی صبح از نماز باز می گشتیم.(۱) سند این روایت کاملاً صحیح است، زیرا محمد بن یوسف، استاد امام مالک، به اتفاق علما ثقه مورد اعتماد است. بخاری و مسلم از وی روایت نموده اند و سائب بن یزیدرضی الله عنه صحابی است که در کوچکی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حج نموده است. (۲)

امام مالک روایت یحیی بن سعید القطان را در یازده رکعت که ابن ابی شیبه(۳) آن را در المصنف به طریق «متابعه» آورده است. نیز روایت اسماعیل بن امیه، اسامه بن زید و محمد بن اسحاق که نیشابوری آن ها را ذکر نموده و همچنین روایت اسماعیل بن جعفر مدنی که ابن خزیمه در ادامه ی روایت علی بن حجر ذکر نموده است. (۴)تمام آنها از محمد بن یوسف یازده رکعت را روایت نموده اند، به جز ابن اسحاق که سیزده رکعت گفته است.

ابن نصر نیز آن را در «قیام اللیل»(۵) همین گونه روایت کرده و افزوده است که ابن اسحاق می گوید: آنچه من درباره ی تعداد رکعت های نماز شب رمضان شنیده ام، نزد من ثابت تر و مناسب تر از حدیث سائب است، زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سیزده رکعت نماز شب می خوانده است.

باید گفت: ابن اسحاق در ذکر عدد سیزده منفرد است، ولی با روایات دیگری که از طریق عایشه رضی الله عنها در نماز شب رمضان از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده، موافق است. و پیش تر گفتیم که در آنها دو رکعت صبح (یا دو رکعت سنت عشا) نیز داخل است.(۶) پس می توان روایت ابن اسحاق را بر آن تفسیر نمود تا با روایت دیگر راویان موافق گردد. از بیانات گذشته واضح گردید که گفته ی ابن عبدالبر که می گوید: من کسی دیگر به جز مالک را سراغ ندارم که عدد یازده را روایت کرده باشد، اشتباهی واضح و آشکار است. علامه مبارکپوری در تحفه الاحوذی(۷)گفته است: گفته ی ابن عبدالبر توهمی باطل است.

بدین سبب علامه زرقانی در شرح موطا(۸) قول ابن عبدالبر را چنین رد نموده است: آن گونه که وی می گوید، نیست، بلکه سعید بن منصور با سندی دیگر از محمد بن یوسف همانند امام مالک یازده رکعت را روایت نموده است.

آری سند آن نیز کاملاً صحیح است، چنان که علامه سیوطی در المصابیح گفته است: همین تنها برای رد قول ابن عبدالبر کافی است.

چه طور نه؟ در حالی که روایات و متابعات دیگری نیز وجود دارد، و من کسی را سراغ ندارم که قبل از من آنها را چنین جمع نموده باشد. بنده برای این موفقیت خداوند را سپاس گزارم.



 (۱) این روایت را امام مالک در الموطا 1/137 شماره ی 248 روایت نموده است.

 (۲) این روایت از طریق امام مالک، ابوبکر نیشابوری در الفوائد 135/1 و علامه فریابی 75/2ـ 76/1 و بیهقی در سنن کبرا 1/496 روایت نموده اند.

 (۳) المصنف 2/89/2.

 (۴) ابن خزیمه 4/186/1.

 (۵) قیام اللیل صفحه ی 91.

(۶) چنانچه در یکی از حاشیه ها صفحات پیش گذشت.

(۷) تحفه الاحوذی 2/74.

] (۸) شرح زرقانی بر موطا 1/25.

عمر سنت جماعت در تراویح را احیا کرد

صلاة التراویح (11) 

 

عمر فاروق رضی الله عنه سنت جماعت در تراویح  

را احیا کرد و به خواندن یازده رکعت دستور داد 

پیش تر متذکر شدیم که مردم بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز تراویح را در مسجد به صورت پراکنده گزارده و به امام های گوناگون اقتدا می کردند در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه و اوایل خلافت عمر رضی الله عنه نیز بر این منوال بود، تا اینکه عمر رضی الله عنه آنها را پشت سر یک امام جمع نمود. عبدالرحمن بن عبدالقاری می گوید: «در شبی از رمضان با عمر بن خطاب رضی الله عنه به مسجد رفتم، مردم به طور پراکنده و متفرق مشغول نماز بودند، فردی تنها نماز می خواند و دیگری برای گروهی امامت می داد. عمر رضی الله عنه گفت: به خدا قسم! به گمانم اگر همه را پشت سر یک امام جمع کنم بهتر خواهد بود، سپس شب دیگری با عمر رضی الله عنه به مسجد رفتم در حال یکه مردم پشت سر امامشان نماز می خواندند، عمر گفت: این بدعت نیکی است، ولی نمازی که نمی خوانند و می خوابند بهتر است از نمازی که می خوانند، (1)منظورش نماز آخر شب (تهجد) بود، زیرا مردم اول شب تراویح می خواندند». (2)

باید دانست در میان متأخرین از این قول عمر رضی الله عنه «نعمت البدعه هذه» (این بدعت خوبی است) استدلال به دو چیز شایع است:

1ـ جماعت در نماز تراویح بدعتی است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نبوده است، و این اشتباه بزرگی است. ما بنابر واضح بودن مطلب سخن را به درازا نمی کشانیم. در ابطال این سخن همان احادیث گذشته که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سه شب از رمضان با جماعت تراویح خوانده است کافی است، و ترک آن تنها برای ترس از فرض شدن بودن است.

2ـ بعضی از بدعت ها قابل ستایش اند، و با این، عمومیت قول پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم «کل بدعة ضلالة» (هر بدعتی گمراهی است) و احادیث دیگری از این نوع را تخصیص داده اند. این استدلال نیز باطل است و حدیث «کل بدعة ضلالة» همچنان بر عمومیتش باقی است. چنانچه ان شاء الله تعالی در کتابچه ی خاصی که درباره ی بدعت به معنای شرعی را اراده نداشته است که همان به وجود آوردن چیز جدیدی است که قبلاً در دین نبوده است، زیرا برایتان واضح گشت که عمر رضی الله عنه نه تنها چیز جدیدی را در دین به وجود نیاورد، بلکه از بدعت یکی از معانی لغوی آن است، یعنی اظهار نمودن چیز جدیدی که قبلاً معروف و مشهور نبوده است. شکی نیست که تراویح با جماعت پشت سر یک امام ـ چنانکه قبلاً نیز بیان شد ـ در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه و اوایل خلافت عمر رضی الله عنه رایج نبوده است، که از این لحاظ چیز جدیدی است، ولی از لحاظ مطابقت با عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، سنت است و بدعت نیست. بدین سبب است که عمر س آن را به نیکی توصیف نمود.

علمای محقق نیز در توضیح قول عمر رضی الله عنه همین مطلب را یادآور شده اند: علامه عبدالوهاب سبکی در «اشراق المصابیح فی صلاه التراویح»(3)به نقل از الفتاوی می گوید: ابن عبدالبر گفته است: عمر رضی الله عنه چیز جدیدی به جز سنت و مورد پسند پیامبر را رواج نداده است. چیزی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را از مداومت بر آن بازداشت، همان ترس از فرض شدن بر امت بوده است، نه غیر آن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به مؤمنین مهربان و نرم دل بود. ولی چون عمر رضی الله عنه از گفته ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در فرایض سرپیچی نمی کرد در سال چهارده هجری، جماعت پشت سر یک امام در نماز تراویح را احیا و به مردم دستور برپایی آن را داد. این چیزی است که خداوند در ذخیره ی اعمال ثبت و جزو فضایلش گردانیده است. این الهام نصیب ابوبکر س نگردید، گرچه در مجموع ایشان از عمر رضی الله عنه بهتر و در امور خیر پیش گام تر بود. هر یک از شیخین فضایل منحصر به فرد خویش را داراست که رفیقش از آن عاری است.

علامه سبکی می گوید: اگر نماز تراویح مطلوب نبود، می بایست همانند نماز رغایب در شب نیمه ی شعبان و نماز شب اولین جمعه ی رجب، بدعت سیئه قلمداد می شد، و بطلان و انکار نماز تراویح جزو بدبهیات دینی می بود. علامه ابن حجر هیتمی در فتاوایش چنین می گوید: اخراج یهودیان  و مسیحیان از جزیره العرب و جنگ با ترکان، چون به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفته است، بدعت نمی باشد، گرچه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم صورت نگرفته اند. منظور از گفته ی عمر رضی الله عنه درباره ی نماز تراویح «نعمت البدعة هذه»، بدعت لغوی است، یعنی اظهار کاری که معروف و مشهور نبوده است. کلمه ی بدعت در جاهای متعددی به این معنا به کار رفته است، چنانچه در قرآن آمده: «قل ما کنت بدعاً من الرسل» [احقاف/9]. (بگو: در امر رسالت، بی سابقه نبوده ام).

علمایی که بدعت را به بد و نیک تقسیم نموده اند، مقصودشان همان بدعت لغوی است، و کسانی که هر بدعتی را گمراهی قرار داده اند، مقصودشان، بدعت شرعی و اصطلاحی می باشد. آیا نمی بینید که صحابه رضی الله عنهم و پیروان واقعی شان، اذان برای غیر نمازهای پنجگانه مانند عیدین را انکار می کنند، گرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این باره ممانعتی نیامده است. واستلام دو رکعن شامی و نماز بعد از سعی بین صفا و مروه را قیاس بر طواف ثابت ننموده و مکروه دانسته اند.

لذا ترک هر عملی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با وجود تقاضا و زمینه، انجام نداده باشد، سنت و انجام آن بدعت سیئه و گناه می باشد. این که ما تقاضا و زمینه را ذکر می کنیم تا اخراج یهودیان از جزیره العرب و جمع آوری قرآن و نیز آنچه را که پیامبر ص بنا بر وجود علت و مانع ترک کرده است، همانند جماعت در تراویح، از معنای بدعت بیرون شود، زیرا عدم وجود ذملانع در تقاضای کامل داخل می شود.(4)



 (1) ابن حجر می گوید: این تصریحی است از عمر بن خطاب س به اینکه نماز آخر شب بهتر از نماز اول شب است. ولی در این قول عمر س اشاره ای است به اینکه نماز شب به تنهایی خواندن بهتر از نماز با جماعت است، ولی بنده (آلبانی) می گویم که با جماعت خواندن بهتر از انفرادی خواندن در آخر شب می باشد. چنانچه توضیح آن در صفحات پیشین گذشت.

(2) این روایت را امام مالک در الموطا 1/136ـ 137 و از ایشان بخاری 4/203 و فریابی 73/2 ـ 74/1ـ2 روایت نموده اند. ابن ابی شیبه نیز 2/91/1 همانند این روایت به جز جمله ی (نعمت البدعة هذه) را روایت نموده است. و ابن سعد 5/42 و فریابی با  سند دیگری 74/2 با لفظ (ان کانت هذه بدعة لنعمت البدعة) یعنی اگر بدعت این باشد پس بدعت خوبی است، روایت نموده اند. راویان سند آن به جز نوفل بن ایاس ثقه اند، درباره ی ایشان حافظ در التقریب می گوید: «مقبول» یعنی هنگامی که راوی دیگری نیز همانند شان روایت نماید مورد قبول است. ورنه حدیثش بی اعتبار است، چنانکه ایشان در المقدمه نیز درباره وی چنین گفته است.

 (3) اشراق المصابیح فی صلاة التراویح 1/168.

 (4) الابداع فی مضار الابتداع صفحه ی 22ـ 24.