نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

نمـــــــــاز تــــــــــــــــــــراویح

ترجمه کتاب (صلاة التراویح) شیخ آلبانی رحمه الله

بر بیست رکعت اجماع نشده است

صلاة التراویح (19) 

 

بر بیست رکعت اجماع نشده است 

از تحقیق گذشته روشن شد هر چه از صحابه درباره ی خواندن بیست رکعت تراویح به ثبت رسیده است، صحیح و ثابت نیست. لذا بر ادعای برخی مبنی بر اجماع صحابه بر بیست رکعت اعتماد نمی شود. (1)زیرا این گفته بر چیزی ضعیف بنا شده است، و آنچه بر ضعیف بنا گردد خود نیز ضعیف خواهد بود. بدین سبب علامه مبارکپوری در تحفه الاحوذی (2)گفته است: این یک ادعای باطل است. و گفته ی او را این مطلب تأیید می نماید که اگر اجماعی صورت گرفته بود، برای افراد بعدی جایز نیست که با آن مخالفت نمایند. همان گونه که بعداً خواهد آمد و خواهید دید که درباره ی کمتر یا بیشتر از بیست رکعت اختلاف کرده اند.

ادعاهایی همانند این است که محققین را مجبور می سازد هر اجماعی را که در برخی کتابها ذکر می شود، زود نپذیرند، زیرا با بررسی دقیق ثابت می شود که اکثر اجماع هایی که در کتب ذکر می شود صحیح نیستند. از قبیل این اجماع های غیر واقعی، ادعای اجماعی درباره ی وتر سه رکعتی است که برخی نقل کرده اند، با وجودی که از بسیاری از صحابه فقط وتر یک رکعتی ثابت است ـ چنان که به زودی در فصل هشتم خواهد آمد.

بدین سبب علامه ی محقق صدیق حسن خان در مقدمه ی کتاب خویش به نام «السراج الوهاب من کشف مطالب صحیح مسلم بن حجاج»(3)گفته است: «آن قدر سهل انگاری درباره ی نقل اجماع ها زیاد گشته که هر کس از نظریات دیگر اهل علم خبر نداشته باشد، گمان می کند که آنچه اهل مذهب وی و یا هم وطنان او بر آن تجمع نموده اند، اجماع است، در حالی که این یک مفسده ی بسیار بزرگی است. چنین کسانی بدون توجه به خطرات بزرگی که بندگان خدا را فرا می گیرد و بدون پژوهش و پارسایی ادعای اجماع کرده و همگان را گرفتار می کنند. پیروان مذاهب چهارگانه آن چه را که در مذهبشان مورد اتفاق است اجماع قلمداد کرده اند، بویژه علمای متأخرشان همانند نووی در شرح صحیح مسلم و امثالش. د رحالی که چنین توافقی، آن اجماعی نیست که علما سخن گفته اند، زیرا بهترین قرن، سده ی اول و سپس دوم و سوم هجری است که همگی پیش از پیدایش مذاهب می زیسته اند. دردوران هر یک از امامان چهارگانه، دانشمندان برجسته و مجتهد دیگری نیز وجود داشته اند که قابل شمارش نیستند، و همین گونه عصر کنونی همواره علمای گوناگونی بوده و هستند. این را هر فرد آگاه و با انصافی می داند، گرچه انصاف گردنه ی صعب العبوری است که تنها کسانی می توانند از آن بگذرند که الله متعال دروازه های حقیقت را به روی شان گشوده باشد و ورود به آن را بر ایشان آسان گرداند.

علامه شوکانی در «وبل الغمام حاشیه شفاء الاوام» می گوید: اجماع هایی که در کتاب ها ذکر می شود فقط بر این مبنا است که ناقلین از وقوع اختلاف در مسئله آگاهی ندارند. بی خبری از چیزی مستلزم نبودن آن نیست. در نهایت می توان گفت برای او گمان وقوع اجماع حاصل شده است. گمان افرادی را نمی توان سندی برای اجماع و نه روشی از روش های آن قرار داد. کسانی که قایل به حجیت اجماع اند، قایل به حجیت اجماع گمانی نیستند، زیرا این گمان افراد امت است. هیچ یک از بندگان خدا به این شیوه خداوند را عبادت نکرده است، زیرا اگر فردی آگاه بگوید: من در این مسئله، از قرآن و یا سنت دلیلی نمی یابم. هیچ عاقلی، چه رسد به عالمی، نمی گوید که این گفته حجت است.

چون این مطلب برایت روشن شد مشکل شنیدن اجماع های گمانی نیز برایت آسان می گردد، زیرا می دانی این ها، آن اجماعی نیست که امت درباره ی حجیت آن اختلاف نموده اند که آیا مورد قبول است یا خیر. جمهور اصولیین بر این نظریه اند که در بیان اجماع، اخبار آحاد قبول نیست. چنان که بر این مطلب قاضی در التقریب و غزالی در کتاب هایش تصریح نموده اند. تا جایی که غزالی می فرماید: دلایل این مسئله را در کتابم «حصول المأمول من علم الاصول» بیان نموده ام. دو فرزند صالح در «الاقلید» و «طریقه المثلی» ذکر نموده اند. هر کس می خواهد که قلبش راحت و مطمئن گردد به این کتاب ها و کتاب «دلیل الطالب» و دیگر کتاب های ما رجوع نماید.

باید گفت: امام ابو محمد بن حزم درکتاب با ارزش خویش «احکام الاحکام فی اصول الاحکام» این مسئله را به خوبی تحقیق نموده است که در کشور مصر در هشت جلد چاپ شده است. هر کس می خواهد از اجماع هایی که بعضی از مردم با آن ها زبان درازی می کنند آگاه شود به آن کتاب رجوع کند، زیرا کتاب مذکور از بهترین کتب اصول فقه است که مستند به ادله ی قرآن و سنت می باشد، بر عکس دیگر کتب که فقط در آن ها مجرد ادعای بدون دلیل است.



(1) ملاحظه نمایید العمده 5/375 و مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح و دیگر کتب را.

(2) تحفه الاحوذی 2/76.

(3) السراج الوهاج من کشف مطالب صحیح مسلم بن حجاج 1/3.

از صحابه بیست رکعت ثابت نیست،

صلاة التراویح (18) 

 

از هیچ یک از صحابه بیست رکعت ثابت نیست،

و بررسی روایاتی که از آنها در این باره آمده است

علاوه بر عمر رضی الله عنه از دیگر صحابه رضی الله عنهم نیز روایاتی آمده است که بیست رکعت می خوانده اند، و چون تمام آن روایات در مقابل نقد صحیحی علمی ایستادگی ندارند، و بسیاری از مردم فریب آن ها را خورده اند، ضروری است ضعف آن ها را بیان نماییم تا یک مسلمان، آگاهانه و بادلیل به دینش عمل نماید. روایاتی که می خواهیم بحث نماییم از این قرارند:

1ـ روایتی که از علی رضی الله عنه آمده است:

این روایت دو سند دارد: 1ـ اولی از ابوالحسناء است که می گوید: علی رضی الله عنه مردی را دستور داد که در رمضان برای مردم بیست رکعت بخواند.

این روایت را ابن ابی شیبه در المصنف(1)روایت نموده است. بیهقی (2)نیز آن را روایت کرده و گفته است: در این سند ضعیف است. باید گفت: علت ضعف خود ابوالحسناء است. زیرا ذهبی درباره اش می گوید: شناخته شده نیست. حافظ ابن حجر درباره اش می گوید: «فرد نامعلومی است» و بنده نیز از این بیم دارم که در آن علت دیگری نیز باشد، یعنی قطع سند بین ابوالحسناء و علیس، زیرا ابن حجر در شرح زندگی وی در التهذیب می گوید: از حکم بن عتبه از حنش از علی رضی الله عنه در بحث اضحیه حدیثی را روایت نموده است. آری در آن روایت میان وی و علی س دو شخص دیگر نیز وجود دارد. والله اعلم.

2ـ سند بعدی از حماد بن شعیب از عطاء بن سائب از ابوعبدالرحمن سلمی از علی رضی الله عنه است که می گوید: علی رضی الله عنه قاریان قرآن را در رمضان جمع نمود و به یکی از آنان دستور داد برای مردم بیست رکعت بخواند، و علی رضی الله عنه خودش برای مردم وتر می خواند.(3)سند این روایت به دو علت ضعیف است: اولاً: عطاء بن سائب دچار اختلال حواس شده است.

ثانیاً: حماد بن شعیب کاملاً ضعیف است. چنان که امام بخاری به این مطلب اشاره نموده و فرموده است: حماد بن شعیب اشکال دارد. در جایی دیگر گفته است: حدیث منکر روایت می نماید. علما می گویند: امام بخاری این حرف را در مورد کسانی به کار می برد که روایت از آنها جایز نیست.(4)بنابراین از این روایت نمی توان دلیل گرفت، چون صلاحیت استدلال ندارد. دیگر اینکه محمد بن فضیل در این روایت با او اختلاف نموده است. ابن ابی شیبه از محمد بن فضیل از عطاء بن سائب به اختصار با این الفاظ روایت نموده است: علی رضی الله عنه در رمضان با مردم می خواند. و در این روایت به طور مطلق از عدد ذکری نیست. این خود دلالت بر ضعف حماد بن شعیب می نماید. زیرا محمد بن فضیل ثقه است و آنچه را که حماد بن شعیب ذکر نموده، روایت نکرده است. پس روایت حماد بن شعیب طبق قواعد حدیث شناسی، منکر است.

2ـ روایتی که از ابی بن کعب رضی الله عنه آمده است.

این روایت نیز دو سند دارد: 1ـ سند اول این روایت را ابن ابی شیبه در المصنف(5)با سندی صحیح تا عبدالعزیز بن رفیع روایت نموده که گفته اند: ابی بن کعب رضی الله عنه در ماه رمضان در مدینه منوره برای مردم بیست رکعت نماز خوانده و سپس سه رکعت وتر می خواند.

ولی در این سند میان عبدالعزیز بن رفیع و ابی بن کعب انقطاع وجود دارد، زیرا فاصله وفات این دو از یکدیگر صد سال و یا بیشتر از آن است. (6)علامه نیموی هندی گفته است: عبدالعزیز بن رفیع، ابی بن کعب را در نیافته است. این قول را علامه مبارکپوری نقل نموده و سپس گفته است: (7)«حقیقت همان است که نیموی فرموده است. این اثر ابی بن کعب منقطع است، و با وجود این، با آنچه از عمر رضی الله عنه به طور صحیح روایت شده که ایشان در رمضان به ابی بن کعب و تمیم داری دستور داد برای مردم یازده رکعت تراویح بخوانند، و ابی بن کعب خودش نیز با زنان خانه اش هشت رکعت و سپس وتر خواند، نیز مخالف است. چنان که پیش تر نیز به صورت کامل ذکر شد».

آری او اشاره می کند به آنچه در صفحات قبل ذکر شد که: «سخن اخیری را که امام مالک برگزیده، یعنی همان یازده رکعت، توسط روایتی تأیید می شود که ابویعلی از جابر بن عبدالله روایت نموده است: ابی بن کعب نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دیش من کاری کردم (این واقعه در رمضان بوده است) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فردند: چه کار ای ابی؟ گفت: زنان منزل به من گفتند: ما تلاوت قرآن نمی دانیم و می خواهیم با امامت تو نماز بخوانیم، من برای آن ها هشت رکعت خوانده و سپس وتر خواندم. راوی می گوید: چون این سنت خوب و پسندیده ای بود، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چیزی نگفتند.(8) علامه هیتمی در مجمع الزوائد فرموده است: سند آن حسن است.

2ـ سند دوم این روایت را ضیاء المقدسی در «المختاره» 

(9) از ابوجعفر رازی از ربیع از انس از ابوالعالیه از ابی بن کعب س روایت نموده است که عمر رضی الله عنه به ابی بن کعب رضی الله عنه دستور داد برای مردم نماز بخواند و گفت: مردم روزها را روزه می گیرند و تلاوت قرآن خوب نمی دانند، چه خوب است شب ها برای آن ها قرآن بخوانی! ابی گفت: ای امیر المؤمنین این چیزی است که پیش تر وجود نداشته است. عمر رضی الله عنه گفت: آری می دانم، ولی انجام این کار بهتر است. سپس ابی برای مردم بیست رکعت خواند. باید گفت: این سند ضعیف است، زیرا ابوجعفر رازی را که اسمش عیسی بن ابی عیسی بن ماهان است، ذهبی در کتاب الضعفاء آورده و گفته است: ابوزرعه گفته: ابوجعفر رازی در روایت بسیار توهم می کند. احمد بن حنبل رحمه الله گفته است: ابوجعفر رازی قوی نیست. در دجایی دیگر گفته است: حدیثش صلاحیت ندارد. فلاس می گوید: حافظه اش خوب نبوده است. در روایتی دیگر گفته: ثقه است. سپس ذهبی در الکنی دوباره نامش را برده و گفته است: همه علما وی را جرح نموده اند.

حافظ ابن حجر در التقریب گفته است: وی دارای قوت حافظه ی خوب نبوده است. ابن قیم در زاد المعاد(10)می گوید: وی دارای روایات منکری است و هیچ یک از محدثین او را در احادیث مخصوصش حجت ندانسته اند. باید گفت: پژوهشگر و تعقیب کننده ی روایات ابوجعفر رازی شک نخواهد نمود که وی با راویان ثقه بسیار مخالفت می نماید که می توان از آن جمله همین روایتش را نام برد، چنان که قبلاً با سند صحیح گذشت؛ عمر رضی الله عنه به ابی دستور داده بود تا برای مردم یازده رکعت بخواند. عقل قبول نمی کند که ابی با دستور امیرالمؤمنین مخالفت کرده باشد، بویژه که با سنت عملی سرور پیامبران و تأیید سکوتی ایشان در برابر نماز شب ابی، موافق بوده است.

مخالفت دیگری که در این روایت است جمله ی «هذا شیء لم یکن» (این چیزی است که پیش تر نبوده است) می باشد، بعید است که این جمله، گفته ی ابی بن کعب باشد و عمر رضی الله عنه تأییدش نموده باشد. در حالی که قبلاً در احادیث صحیح فصل اول آمده: تراویح با جماعت، در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رایج بوده است. شاید آن دو بزرگوار از آن نماز نیز باخبر بودند، زیرا آن دو جایگاه علمی خودشان را دارند و چنین چیزهایی بر آن ها مخفی نخواهد ماند.

در مجموع این روایت ابی بن کعب نیز منکر است و صلاحیت استدلال ندارد.

3ـ روایتی که از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده است؛ این روایت را ابن نصر در «قیام اللیل»(11)از زید بن وهب روایت می کند که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه در ماه رمضان برای مردم نماز می خواند و به خانه باز می گشت، ولی هنوز شب باقی بود. اعمش می گوید: بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر می خوانده است.

علامه مبارکپوری در تحفه الاحوذی(12)می گوید: این روایت منقطع است، زیرا اعمش ابن مسعود رضی الله عنه را در نیافته است.

باید گفت: همین گونه است که علامه مبارکپوری می گوید. حتی این روایت معضل و دارای گسست در سند نیز می باشد، زیرا اعمش همراه با واسطه قرار دادن دو نفر از ابن مسعود رضی الله عنه روایت می نماید. بر کسی که مسند ابن مسعود رضی الله عنه را بررسی نماید این امر مخفی نخواهد ماند. نمی دانیم شاید تا اعمش سند صحیح باشد، زیرا سند را اختصار کننده ی کتاب یعنی علامه مقریزی حذف نموده است.

و ای کاش این کار را انجام نمی داد، زیرا با این عمل خویش شناخت بسیاری از احادیث کتاب را برای ما غیر ممکن گردانیده است. ولی گمانم بر این است که تا اعمش نیز سند صحیح نباشد، زیرا طبرانی نیز این اثر را از طریق زید بن وهب ذکر نموده است. چنانچه در المجموع 

(13) آمده است. ولی این قول اعمش را ذکر نکرده است، زیرا شاید در سندش تا اعمش راوی ضعیفی باشد که سوء حافظه و یا علت دیگری دارد. (14)والله اعلم.

این است تمام آن آثار و روایتی که از صحابه رضی الله عنهم روایت شده و شما مطلع شدید که تمام آن ها ضعیف اند و هیچ روایتی صحیح نیست. چنانکه ترمذی نیز به ضعف آنها اشاره کرده است.

به نظر بنده خواننده ی عزیز در کتاب دیگری، بدین ترتیب و تحقیق دقیق و علمی، این مجموعه روایات را نخواهد یافت. بنده بر این نعمت تحقیق، خداوندی را که با نعمت او نیکی ها پایان می یابد شکرگزارم.



 (1) مصنف ابن ابی شیبه 1/90/1.

(2) بیهقی 2/497.

 (3) این روایت را بیهقی 2/496 روایت نموده است.

(4) اگر شما تدریب الروای سیوطی، مختصر علوم الحدیث ابن کثیر، التحریر ابن همام، الرفع والتکمیل ابوالحسنات صفحه ی 15 و تحفه الاحوذی 2/75 و دیگر کتب را ملاحظه نمایید خواهید دید که همگان متفق اند که مقصود بخاری از سخنش همین است که ما در این جا ذکر کردیم.

 (5) مصنف ابن ابی شیبه 2/90/1. 

 (6) شرح حال زندگیش را در تهذیب التهذیب و دیگر کتب ملاحظه فرمایید.

 (7) تحفه الاحوذی ، مبارکپوری 2/75.

(8) این روایت را ابن نصر در صفحه ی 90 قیام اللیل  «فسکت عنه و کان شبه الرضی» یعنی پیامبر ص سکوت نمود و این شبیه رضامندی است، روایت نمود نزد من سند این روایت حسن است.

 (9) المختاره 1/384.

 (10) زاد المعاد 1/99.

 (11) قیام اللیل ابن نصر صفحه ی 91.

 (12) تحفه الاحوذی 2/75.

 (13) المجموع 3/172. 

 (14) ناگفته نماند که بعداً بنده در العمده علامه عینی 5/375 دیدم که ایشان از ابن نصر با سند صحیح تا اعمش روایت نموده است. پس معلوم شد که عیب این روایت همان انقطاع و معضل بودن است.

بیست رکعت ـ اگر صحیح هم باشد! ـ

صلاة التراویح (17) 

 

بیست رکعت ـ اگر صحیح هم باشد! ـ

بنابر علتی بوده که از بین رفته است

به فرض اگر کسی با تمام دلایل گذشته، باز هم به ضعف ثبوت بیست رکعت ازعمررضی الله عنه قانع نشد، که این از یک عالم منصف کاملاً به دور است، و یا به فرض فردی بتواند روایت صحیحی از عمر رضی الله عنه درباره ی بیست رکعت بیاورد، که این از اولی محال تر است، باز هم باید گفت: لازم نیست به آن عدد (بیست رکعت) عمل شود، و عملی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به اثبات رسیده یازده رکعت ترک گردد! چه رسد که فرد عامل به سنت «یازده رکعت» را خارج از جماعت مسلمین به شمار آورد! زیرا در این باره پای بندی به بیست رکعت، عملی اضافه است. اگر بیست رکعت از عمررضی الله عنه ثابت هم باشد (که نیست) فقط بر مشروعیت آن دلالت می نماید نه چیز بیش تری، زیرا در مقابل عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قرار گرفته و از نظر تعداد با آن مخالف است. در این صورت جایز نیست از عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روی گرداند و آن را رها کرد و آنچه را که فقط عمر رضی الله عنه انجام داده است لازم دانست، بلکه حداکثر می توان بنا بر اقتدا به عمر رضی الله عنه قایل به جواز آن بود، در عین حال که باید یقین داشت پیروی از عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بهتر و افضل تر است. این نکته ای است که گمان نمی کنم هیچ عاقلی در آن شک نماید.

همه ی این ها در صورتی است که فرض کنیم عمر رضی الله عنه بر عدد سنت (یازده رکعت) اضافه نموده است، با این توجیه و استدلال که افزودن بر آن در کل و بدون هیچ مانعی جایز است. چنان که بعضی نیز چنین گمان می نمایند و ما بیش تر جوابشان را بیان کرده ایم. ولی عمر رضی الله عنه بر نماز تراویح نیفزوده تا فقط رکعت هایش افزودن گردد، بلکه برای کاستن از طول قیامی بود که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وجود داشت، به تعبیری افزایش رکعت در ازای کاستن از طول قیام بود. خوانندگان گرامی نیز از احادیثی که در فصل اول بیان نمودیم به این نکته پی بردند. بسیاری از علما گفته اند افزودن بر رکعت ها در عوض طولانی بودن قیام بوده است. (۱)پس باید گفت اگر این افزایش را عمر رضی الله عنه بنابر تخفیف قرائت در قیام انجام داده باشد (که نداده است) بنا بر علتی بوده که ایشان در آن زمان مناسب دانسته است، چنان که پیش تر نیز گذشت، زیرا در زمان عمر رضی الله عنه تا طلوع فجر از تراویح فارغ نمی شدند، و با این تخفیف توهمی و خیالی، امامشان در یک رکعت بیست تا سی آیه می خوانده است. (۲)افزون بر آن، آنان ارکان نماز از قبیل قیام، رکوع، سجده و جلسه را به یک اندازه طولانی می نمودند، تا جایی که طولانی بودن همه ی آنها نزدیک به هم بوده، سبحان الله والحمدلله خوانده، و ذکر و دعای بسیاری را ـ همان طور که تمام این ها سنت است ـ انجام می دادند.(۳)

ولی امروزه آن قرائت طولانی در کجا یافت می شود تا آن را کم کرد و که به جای آن بر رکعت ها افزود؟! همان گونه که مشاهده می گردد اکثر ائمه ی مساجد در نماز تراویح آن قدر کم می خوانند که اگر به ایشان گفته شود کمتر بخوانید، راهی به جز ترک قرائت بعد از فاتحه نخواند یافت، و یا در بهترین حالت فقط آیاتی همانند (مدها متان) را می خوانند! به بنده خبر رسیده است که بعضی چنین نیز می کنند. شیرین و حلاوت سوره ی فاتحه را نیز با سرعت خود از بین می برند. حتی بسیاری بر خلاف سنت پیامبر با یک نفس می خوانند، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آیه به آیه مکث نموده و تلاوت می نمودند. (۴)

اگر برخی از ائمه ی مساحد اندکی قرائت را طولانی می کنند، ولی بیش تر شان از تساوی و برابری بین ارکان روگردان هستند، با وجودی که سنت بودن آن ها از احادیث زیادی همچون حدیث حذیفه بن یمان ـ که قبلاً گذشت ـ ثابت می باشد.

تا آنجایی که می دانم، این چیزی است که امروزه اکثر مسلمانان آن را مرتکب می شوند، و علتی را که به سبب آن بر رکعت های تراویح اضافه گردیده، از بین می برند و با از بین رفتن علت، خود به خود معلول آن که همان بیست رکعت می باشد نیز از بین می رود. لذا از این لحاظ نیز واجب است که به عدد یازده که در سنت صحیح آمده است رجوع شود، همان لازم گرفته شود و بر آن اضافه نگردد، در عین حال که باید مردم را تشویق کرد تا قرائت، اذکار و ارکان نماز را به قدر طاقت طولانی نمایند تا به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و گذشتگان صالح اقتدا کنند.

معتقدم ـ ان شاء الله ـ این حالت متفکران و مصلحان را وادار خواهد کرد که قائل به این نظریه باشند، یعنی رجوع به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در نماز تراویح از نظر کمی و کیفی.

همان گونه که مسئله ی دیگری را که از نظر نتایج و آثار بر جامعه مهمتر و در ظهور مخالفت با عمر رضی الله عنه ظاهر تر بود، قبول نمودند؛ یعنی پذیرش سه طلاق با یک لفظ: تا مدتی پیش طلاق با یک لفظ را سه طلاق حساب کرده و می گفتند: تا زن، شوهر دیگری را برنگزیند، برای اولی حلال نمی گردد. دلیل آنان اتفاق مذاهب چهارگانه در این باره بود، و تابع رأی عمر رضی الله عنه بودند، با وجودی که می دانستند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سه طلاق را یک طلاق حساب کرده اند.(۵) ولی امروزه چون دیدند این رأی مردم را بر خلاف آن مصلحتی که عمر رضی الله عنه اراده داشته است می کشاند، رأی عمر فاروق رضی الله عنه را با وجود ثبوت از وی ترک کرده و بنا بر دلایلی به سنت بازگشتند آری باید به این مطلب یقین داشت که مصلحت حقیقی جز با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تحقق نمی یابد.

جای بسی تعجب است بسیاری از کسانی که تا به دیروز با این تیمیه رحمه الله سخت دشمنی نموده و طعنه می زدند که چرا رأی عمر رضی الله عنه و اجتهادش را که مخالفت با سنت است، ترک کرده و مطابق سنت فتوا داده است، و به وی تهمت خروج از جماعت مسلمین را نسبت می دادند، ناگهان امروزه به چیزی فتوا می دهند که دیروز به سبب آن دیگران را تکفیر می کردند. زیرا نمی دانند که از لحاظ شرعی رجوع به سنت و عمل به آن واجب است، آنان بنا بر تأثیر پذیری از حوادث، تجارب و مراعات مصالح و حالات خویش به سنت بازگشتند! چه می شد بنا بر نص قرآنی، در موضوع پیروی از سنت های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بویژه تراویح نیز به سنت باز می گشتند، آن جا که می فرماید: (فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ﴿65﴾ [نساء/ 65].

(نه، هرگز، قسم به پروردگارت! مؤمن نمی گردند تا اینکه تو را در مسائل اختلافی شان حاکم قرار ندهند، و سپس در دل هایشان نسبت به آنچه که حکم نموده ای تنگنایی نیابند و کاملاً تسلیم نشوند).

و نیز می فرماید: ... قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ ﴿15﴾ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿16﴾ [مائده/15ـ 16].

(آری برای تان از جانب خداوند نور و کتاب روشن آمد، خداوند کسانی را که رضامندی او را بجویند و از او پیروی نمایند به راه های سلامت راهنمایی می نماید، آنان را از تاریکیها بیرون می کند و به اجازه اش به روشنی می رساند و به راه راست هدایت می نماید).



(۱) الفتاوی ابن تیمیه 1/148، فتح الباری 4/204 و الحاوی للفتاوی سیوطی 2/77 و دیگر کتب را ملاحظه نمایید.

(۲) ابن ابی شیبه 2/89/2 و فریابی  76/2 با سندی صحیح از عمر س روایت نموده اند که ایشان در رمضان قاریان را جمع نموده به کسانی که تند می خواندند دستور داد که سریع خوانها سی آیه و میانه خوانها بیست و پنج آیه و کند خوانها بیست آیه بخوانند.

(۳) برای تفصیل وتوضیح این مطلب به کتاب ما «صفة صلاة النبی» مراجعه شود. مترجم برای اطلاع خوانندگان گرامی می گوید: این کتاب را برادر عزیز جناب عبدالله ریگی به نام «روش نماز پیامبر» به فارسی ترجمه و چاپ نموده اند. هر کس می خواهد از روش نماز پیامبر ص و روشنی احادیث صحیح باخبر شود آن را مطالعه نماید.

 (۴) حدیثی که درباره ی فضیلت خواندن سوره ی فاتحه با یک نفس روایت می کنند دروغ و ساختگی است، گرچه بعضی از شیوخ قایل به این اند و ما بعداً در مقالات «احادیث ضعیف و جعلی» که از مجله ی تمدن اسلامی منتشر می شود در این باره بحث خواهیم کرد.

 (۵) امام مسلم 4/183ـ 184 و دیگر ائمه از ابن عباس م روایت نموده اند که فرمود: سه طلاق در زمان رسول الله ص و زمان ابوبکر س و دو سال اول خلافت عمر س یکی حساب می شد، روزی عمر س گفت: مردم در کاری که آسان بود عجله نمودند، خوب است که آن را بر آن ها جاری گردانیم. پس آن را جاری نموده و سه طلاق حساب نمود.

جمع صحیح دو روایت عمرفاروق

                   صلاة التراویح (1۶)  

 

         جمع صحیح دو روایت عمررضی الله عنه  

چون ضعف این روایت ها برای خواننده ثابت گردید، نیازی به جمع بندی آن ها با روایت صحیح عمر رضی الله عنه نیست، چنان که بعضی چنین کرده و گفته اند که د راوائل یازده رکعت می خواندند، سپس بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر می خواندند، زیرا می گوییم جمع بندی، فرعی از تصحیح است؛ این روایت ها صحیح نیستند تا نیازی به جمع بندی باشد. در حالی که عکس این نوع جمع را نیز می توان بیان نمود؛ علامه مبارکپوری رحمه الله بعد از بیان این طریقه ی جمع بندی می فرماید: «در جواب می توان گفت: اول بیست رکعت می خواندند سپس یازده رکعت. در حقیقت این نوع جمع بین احادیث، بهتر و واضح تر است، زیرا این نوع جمع بندی موافق تر است با آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثابت می باشد. چون آن طریقه ی جمع بندی با عمل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مخالف است، پس باید در این باره اندیشید».

روایات ضعیف(بیست ..) نمی توانند..

 صلاة التراویح (1۵)   

 

روایات ضعیف(بیست رکعت تراویح) نمی توانند

یکدیگر را تقویت نمایند 

شاید کسی بگوید: ما قبول داریم که تک تک این روایات ضعیف اند، اما آیا به سب کثرت نمی توانند یکدیگر را تقویت نموده و قوی گردانند؟

باید گفت: به دو علت هرگز چنین چیزی ممکن نیست:

اولاً: کثرت روایت احتمال ظاهری و صوری بودن را دارند، نه احتمال حقیقی و واقعی بودن، زیرا به جز روایت متصل سائب بن یزید روایت دیگری در دسترس نیست و روایت یزید بن رومان و یحیی بن سعید الانصاری منقطع اند. احتمال دارد که محور این دو نیز بر روایت اولی باشد و این احتمال نیز می رود که بر روایت دیگری باشد، چنان که بعداً متذکر خواهیم شد، و چون احتمال آمد، استدلال باطل می گردد.

ثانیاً: در بحث های گذشته ثابت نمودیم در روایت مالک از استاد ثقه و دارای قوت حافظه، یعنی یوسف از سائب، یازده رکعت آمده و بس، که درست و صحیح است، و کسانی که با مالک د راین روایت اختلاف دارند به خطا رفته اند. و نیز روایت کسانی که با محمد بن یوسف اختلاف نموده اند، یعنی ابن خصیفه و ابن ابی ذباب، شاذ است. در حدیث شناسی به اثبات رسیده که روایت شاذ، منکر و مردود است. زیرا اشتباه است و یک اشتباه هرگز نمی تواند اشتباه دیگری را تقویت گرداند.

علامه ابن صلاح در المقدمه(۱)می فرماید: اگر فرد در روایتش منفرد و تنها باشد، باید دید با آنچه راوی حافظ تر روایت می نماید، مخالف است یا نه؟ که در صورت مخالفت، روایت وی شاذ و مردود است. ولی اگر با راویان دیگر مخالف نیست، درواقع چیز زایدی را روایت نموده که دیگران روایت ننموده اند. اگر آن را راویِ وی منفرد، عادل، حافظ، ثقه و در قوت حافظت مورد اعتماد باشد انفراد او پذیرفته می شود. شکی نیست که این روایت از نوع اول است، زیرا راوی آن با آنچه که راوی حافظ تر روایت نموده است مخالف می باشد، که در این صورت مردود است. واضح است علما علت نپذیرفتن روایت شاذ را همان ظهور و اشتباه در آن می دانند که همان مخالفت موجود باشد. پس آنچه اشتباهش ثابت شد از نظر عقلی نمی توان با آن، روایت هم معنایش را تقویت کرد. هویدا شد که شاذ و منکر معتبر نیستند. و نمی توان آن ها را به عنوان دلیل ارایه نمود، زیرا بود و نبودش، یکسان است.

روایت یزید بن رومان و یحیی بن سعید انصاری هر دو منقطع اند و نمی توان گفت یکدیگر را تقویت می کنند. زیرا شرط تقویت این است که شیوخ و اساتید هر یک از آن دو راوی که به صورت مرسل روایت را ذکر نموده اند، جدا باشند. (۲)این شرط این جا مفقود است، زیرا گمان بر این است که ه ردو راوی یعنی یزید بن رومان و یحیی بن سعید مدنی در بعضی از اساتید و شیوخ در این روایت مشترکند، بنابراین احتمال دارد استادی که هردو، این روایت را از او نقل نموده اند، یکی باشد، و امکان مجهول بودن آن استاد و یا ضعیف بودن آن نیز هست. لذا نمی توان به آن استدلال کرد. این نیز ممکن است که از دو استاد جداگانه روایت نموده و هر دو ضعیف باشند که نتوانیم آنان را معتبر بدانیم. این احتمال نیز هست که آن دو استاد، ابن خصیفه و ابن ابی ذباب باشند که هر دو مدنی اند و در هر دو روایت ـ چنانکه پیش تر متذکر شدیم ـ اشتباه کرده باشند. بنابراین روایت یزید و ابن سعید نیز غلط است. تمام این احتمالات در این جا وجود دارد و با وجود احتمال، استدلال بی اعتبار شده و از بین می رود.

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: (۳)«علما در قبول و یا رد احادیث و روایات مرسل اختلاف دارند؛ صحیح ترین قول این است که بعضی مورد قبول، بعضی مردود و درباره ی بعضی دیگر باید توقف نمود. آن دسته از روایات مرسل که با روایت ثقات مخالف اند مردود می باشند. روایات مرسلی که با دو سند ذکر شده و هر یک از دو راوی از اساتید جداگانه ای روایت نموده باشند، این بر صدق روایت دلالت دارد، زیرا د رچنین صورتی به طور معمول خطا و اشتباه در آن راه ندارد...»

در حقیقت غفلت از این شرط باعث شده که بسیاری از علمای بزرگ داستانهای باطلی همچون قصه ی مشهور «غرانیق» را صحیح بدانند. (۴)بنده نیز در کتابی به نام (نصب المجانیق لنسف قصه الغرانیق) آن را بیان نموده ام. بدین نکته توجه شود که بسیار مهم است.

آنچه را درباره ی روایاتی که از ابن عمر رضی الله عنهما روایت شده است، بیان نمودم، بر روایاتی که از علی و دیگر صحابه در فصل پنجم خواهد آمد، نیز صدق می کند. افزون بر آن که بعضی از آن روایات بسیار ضعیف اند، مانند روایت دومی که از علی س ذکر می شود و هرگز صلاحیت ندارد با آن، روایت دیگری را تقویت نمود.

این مطالب را به ذهن بسپار، ان شاء الله برایت مفید واقع گردد.

            


(۱) مقدمه ابن صلاح، صفحه ی 86.

 (۲) کتاب نتایج الافکار امیر صنعانی 1/288 را ملاحظه نمایید. و من درباره ی این شرط مفصلاً در کتابی به نام «نصب المجانیق لنسفاقصه الغرانیق» این را بحث نموده ام.

 (۳) نقل از کتاب مخطوط حافظ ابن عبدالهادی حدیث 405ـ ق 255 ـ 227 که در کتابخانه ی ظاهریه ی دمشق موجود است.

 (۴) قصه غرانیق اندکی توضیح داده شود.

ضعف بیست رکعت در نزد علما

                      صلاة التراویح (1۴)   

علما روایت بیست رکعت را ضعیف می دانند 

ترمذی در سنن خویش به عدم ثبوت بیست رکعت از عمر رضی الله عنه و دیگر صحابه اشاره نموده و با صیغه مجهول گفته است: «روی عن علی و عمر و غیرهما من اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم»(۱)(از علی و عمر رضی الله عنهما و دیگر یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است) .

وامام شافعی نیز درباره ی عدم ثبوت بیست رکعت از عمر رضی الله عنه همین نظریه را دارد. چنان که شاگردش علامه مزنی در «المختصر» خویش (۲)از وی نقل نموده است.

 گفته ی این دو امام با لفظ (روی) که صیغه مجهول است، چنان که نزد محدثین مشهور و معروف است، تضعیف آن روایت از سوی این دو بزرگوار به شمار می آید. به یقین امام شافعی و ترمذی رحمهما الله از علما و محققینی اند که مورد نظر امام نووی رحمه الله می باشند؛ آن جایی که در «المجموع»(۳)می فرماید: علمای تحقیق اعم از محدثین و... گفته اند: وقتی حدیث ضعیف باشد نباید برای روایت آن صیغه های معلوم به کار برد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: انجام داد، امر کرد، یا نهی یا حکم نموده است. و نه الفاظ مشابه این ها را. نیز در روایت ضعیف نباید صیغه های معلوم به کار برد و گفت: ابوهریره رضی الله عنه بیان نموده، یا نقل نموده و نه الفاظ مشابه این ها را. و نیز نباید آثار ضعیف تابعین و پس از آنان را با چنین الفاظ قطعی و یقینی روایت نمود. در تمام روایات و آثار ضعیف باید صیغه های مجهول به کار برده و گفت: از او روایت شده، یا نقل شده، یا حکایت شده، یا از او به ما چنین رسیده، یا از قول او گفته می شود، یا ذکر و حکایت می شود، یا روایت می شود، یا به او نسبت داده می شود و یا الفاظی که مشابه باشند.

علما می فرمایند: باید صیغه های قطعی و یقینی و دارای گوینده ی مشخص را برای روایت صحیح و حسن، و صیغه های مجهول و ظنی را برای غیر آن دو به کار برد، زیرا صیغه ها و الفاظ قطعی و معلوم، متقاضی صحت کلام از فردی است که سخن به وی نسبت داده می شود. لذا مناسب نیست به جز آنچه از او ثابت باشد به وی نسبت داده شود. در غیر این صورت انسان به مرحله ای می رسد که از زبان دیگران دروغ بسازد. رعایت این ادب را مصنف و اکثر فقهای مذهب ما و دیگران، حتی به طور کل، عموم اهل علم به جز محدثین ماهر فراموش کرده اند. زیرا بسیاری در روایات صحیح می گویند: روایت شده است، یعنی صیغه ی مجهول به کار می برد، و در روایات ضعیف صیغه ی معلوم به کار برده و می گویند: فلانی می گوید، فلانی روایت نموده است. این در حقیقت انحراف از راه حق است.



 (۱) سنن ترمذی 2/74.

 (۲) المختصر مزنی 1/107.

 (۳) المجموع علامه نووی 1/ 63.